پرده نخست: اولین تمرین آبیپوشان پایتخت با مربی جدیدشان «جواد نکونام» روز پنجشنبه هشتم تیرماه با حمله یکی از اوباش معروف پایتخت به تعدادی از هواداران استقلال همراه شد. سرپرست این باشگاه بعد از انتشار تصاویر خوشوبش او با اوباشی که هواداران منتقدش را کتکزدند مدعی شد من از حضور این افراد در کمپ حجازی اطلاع نداشتم.
پرده دوم: «گرشا رضایی» خواننده معروف که شامگاه جمعه نهم تیرماه در سینما قدس سیرجان به روی صحنه رفته بود، با حمله عواملی ناشناس که سلاح سرد به همراه داشتند، روبهرو شد.
پرده سوم: بنابر اعلام دادستان عمومی و انقلاب قزوین، چند تن از اراذل و اوباش دهم تیرماه در خیابان سعدی این شهر با یکدیگر به نزاع پرداختهاند که در این حادثه ۲ نفر به قتل رسیده و یک نفر هم به شدت مجروح شده است.
اینها خبرسازترین صحنههای خودنمایی اوباش و اراذل در روزهای اخیر است که نشان میدهد این پدیده نه مرزی میشناسد، نه متوقف میشود و نه محدود به جغرافیای خاصی است به شکلی که علاوه بر کف خیابان، در کنسرت و ورزشگاهها هم خود را نشان میدهد.
به عبارتی، افراد و گروههای نابهنجار و قانونشکن موسوم به اراذل و اوباش در سالهای اخیر در غیاب قوانین روشن و جرمانگاری شفاف، فضای عمومی جامعه و برخی رویدادهای فرهنگی و ورزشی کشورمان را به بیسامانی کشاندهاند.
مقابله با این گروهها به عنوان وظیفهای بر عهده نهادهای انتظامی است ولی این تقابل باید با ملاحظات بسیاری همراه باشد. برخی مطالعات پژوهشی این ملاحظات را مورد بررسی قرار دادهاند.
وضعیت جرمانگاری اوباشگری در قوانین ایران
از دید کارشناسان، در حالی از پدیده اوباشگری و افرادی با عنوان اراذل و اوباش در فضای اجتماعی و حقوقی کشور صحبت میشود که تعریف شفاف و روشنی از این اطلاق و جرمانگاری آن وجود ندارد و همین مساله به عنوان نقطه ضعف تقابل با این پدیده قابل شناسایی است.
بر اساس پژوهشی با عنوان «سیاست جنایی ایران در قبال اراذل و اوباش تضییع کننده حقوق شهروندی»، در هیچ یک از قوانین ایران اراذل و اوباش بودن جرمانگاری نشده از این رو این اصطلاح یک اصطلاح پلیسی است. همچنین در جرمشناسی نیز اراذل و اوباش بودن مفهوم محصلی ندارد. در طرحهای مقابله با اوباشیگری هم هیچ گونه تعریف و ملاک جرم شناسانهای برای شناخت اراذل و اوباش و تعریف ان ارایه نشده است.
برخلاف تصور رایج مبنی بر روشن بودن مفهوم «اراذل و اوباش»، یک پژوهش دیگر با به کارگیری جرمشناسی فرهنگی به عنوان چارچوب نظری، نشان می دهد اولاً، اصطلاح اراذل و اوباش بیشتر از آنکه معنای مشخص حقوقی داشته باشد، برساختهای پلیسی-قضایی است. ثانیاً، این مفهوم کاملاً جنبههای خرده فرهنگی دارد و بدون توجه به این جنبهها، نتیجه محتومِ سیاستها و برنامههایی که برای کنترل آن اجرا می شود، شکست است. ثالثاً، مقامات نظام عدالت کیفری با استفاده از این اصطلاح به مثابه برچسبی مجرمانه، خود در فرایند هویتدهی به مخاطبان «طرح مبارزه با اراذل و اوباش» و در نهایت تقویت خرده فرهنگِ خشونت بار تأثیر دارند.
از نگاه نگارنده، درنظرگرفتن این بینشهای سهگانه باعث میشود که نظام کیفری به جای روی آوردن به اقدامات سرکوبگر، تنبیهی و نمایشی در این زمینه به سراغ پاسخهای انطباقی و مبتنی بر آموزههای جرمشناسانه رفته و در فرایند پاسخدهی به مسئله اراذل و اوباش خود به بخشی از «مساله» تبدیل نشود.
میزان تاثیرگذاری طرحهای مقابله با اشرار
یکی از طرحهایی که پلیس از دهه هفتاد برای افزایش ضریب امنیت جامعه تدوین و به صورت دورهای به مرحله اجرا درآورده طرح ارتقای امنیت اجتماعی یا همان طرح مبارزه با اراذل و اوباش است. یافتههای پژوهشها در مورد کارآمدی این طرح یکسان نیست.
نتایج یک پژوهش با عنوان «اراذل و اوباش در فضای مجازی و مسئولیت کیفری آنها» نشان میدهد مهمترین چالش مربوط به سیاستهای سازمانهای امنیتی و انتظامی در مقابله با پدیده اوباشگری و پیشگیری از آن، ضربتی و موقتی بودن اینگونه طرحها بوده و یکی از مهم ترین پیامدهای آن نیز هویت یابی، سازمانیافتگی و ایجاد زمینه برای شکلگیری جرائم بعدی در سطحی گسترده و آسیب رسان است.
طی سالیان اخیر نیروی انتظامی ذیل این طرح با تاکید بر عبارت اراذل و اوباش که در ادبیات اجتماعی پلیس رایج شده، مبادرت به دستگیری و تشهیر (دورگردانی) افرادی کرده که غالبا واجد سه ویژگی شامل سوابق کیفری جرایم به اصطلاح خشن، خالکوبی های نامتعارف و آثار ناشی از جسم برنده بر بدن بودهاند. این در حالی است که عمده این افراد در بررسی تطبیقی با علوم جرمشناسی و روانشناسی در زمره مجرمین مزمن و مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند که دورگردانی آنان نه تنها اقدام موثری در بازسازگاری اجتماعی و یا مهار آنان ارزیابی نمیشود، بلکه مطابق با نظریه برچسبزنی در جرمشناسی، طی فرایندی پیچیده شامل الصاق برچسب اراذل و اوباش از سوی پلیس به آنان، ساخت و پرداخت هویت جدید توسط جامعه و در نهایت پذیرش و تثبیت این هویت توسط فرد دستگیر شده، در بلندمدت با چالش کلیشه خود ساخته اراذل و اوباش مواجه خواهیم شد.
با این حال برخی تحقیقات میدانی از اثربخش بودن این طرحها میگویند. نتایج پژوهشی با عنوان «ارزیابی عملکرد طرح ارتقای امنیت اجتماعی مبارزه با اراذل و اوباش از دیدگاه مردم شهرستان کرج» نشان میدهد که طرح ارتقای امنیت اجتماعی احساس امنیت مردم را افزایش داده و رضایتمندی و همکاری و مشارکت مردم را بهدنبال داشته است.
همچنین جمعبندی نتایج حاصل از یک مطالعه دیگر نشان میدهد اجرای طرح مبارزه با اراذل و اوباش با افزایش احساس امنیت شهروندان در ارتباط بوده و اکثریت جامعه آماری تحقیق، عملکرد ناجا را در اجرای طرح مزبور مطلوب میدانند.
علل شیوع اوباشگری در فوتبال
عرصه ورزش و هواداری تیمها به ویژه در فوتبال در سالهای اخیر به یکی از بسترهای بروز و جولان اوباشگری در کشور ما تبدیل شده است. اتفاقی که در هفته گذشته در جایگاه تماشاچیان تیم استقلال تهران رخ داد، یک بار دیگر ارتباط میان پدیده اوباشگری و فوتبال را به سوالی مهم در افکار عمومی بدل کرد.
بر اساس یافتههای یک مطالعه، با توجه به گستردگی و رواج فوتبال و عرصه گستردهتر آن نسبت به سایر فعالیتهای ورزشی که حضور انبوه تماشاگران را حین برگزاری مسابقات به همراه دارد، این رشته در بین فعالیتهای مختلف ورزشی بیشتر با رفتار خشونتآمیز طرفداران و تماشاگران مواجه بوده است، به گونهای که در حال حاضر در کشورهای غربی صاحب فوتبال، نوع خاص و تقریبا سازمان یافتهای از خشونت موسوم به اوباشگری شکل گرفته و در سایر کشورها نیز گاهوبیگاه میتوان تجلی خشونتهای رفتاری در مسابقههای فوتبال را شاهد بود. به نظر برخی از پژوهشگران،در بین همه فعالیتهای ورزشی، تنها ورزش فوتبال است که سبب ایجاد اوباشگری به مفهوم مرسوم آن میشود یعنی فعالیتی جمعی و خشن که عمدتا در ورزشگاهها و گاه مناطق پیرامون آن بین طرفداران تیمهای رقیب انجام میشود.
با توجه به گستردگی و رواج فوتبال که حضور انبوه تماشاگران را حین برگزاری مسابقات به همراه دارد، این رشته بیش از بقیه رشتههای ورزشی با رفتار خشونتآمیز طرفداران و تماشاگران مواجه است و بستری مساعد برای اوباشگری مهیا میسازد
از نظر «نوربرت الیاس» (جامعهشناس آلمانی-انگلیسی سده بیستم) از قرون وسطی به بعد در جوامع اروپای غربی (بهویژه انگلستان و فرانسه) تغییرات و اصلاحات مستمری در شیوههای رفتاری و آداب معاشرت و معیارهای اجتماعی مربوط به آن رخ داده که با افزایش فشار اجتماعی بر مردم برای اعمال خویشتنداری شدیدتر و بیشتر بر احساساتشان در بسیاری از حوزههای روابط اجتماعی همراه بوده است. پژوهشگران مکتب لیسستر در تبیین خشونت و اوباشگری طرفداران فوتبال، با الهام از نظریه فراگرد تمدنسازی نوربرت الیاس، با نگاهی تحلیلی و تاریخی پدیده مذکور را به آن دسته از گروههای اجتماعی نسبت میدهند که تحت تاثیر فرایند تمدنسازی قرار نگرفتهاند. پژوهشگران اسکاتلندی، ایتالیایی و آرژانتینی در مورد تاریخ اجتماعی فوتبال کشورهای خود به شواهد متفاوتی دست یافتهاند و مشخص شده است خشونت و اوباشگری طرفداران تیمهای فوتبال در این کشورها را نمیتوان تنها به طبقات پایین کارگر و خصلت جامعهپذیری «خشن» آنها نسبت داد.
این در حالی است که نتیجه یک پژوهش نشان میدهد که رسانهها تاثیر قابل توجهی بر گسترش این پدیده در عرصه ورزشی دارد. بر اساس یافتههای پژوهش «نقش رسانههای اجتماعی بر توسعه رفتارهای اوباشگرایانه تماشاگران فوتبال»، هرچه تحریک تماشاگران از طریق رسانهها افزایش یابد، رفتارهای اوباشگرانه نیز افزایش خواهد یافت. تاثیر رسانهها برخشونت تماشاگران، محدود به تماشای تلویزیون نمیشود؛ چرا که سایر رسانههای اجتماعی نیز به سهم خود نقش قابل توجهی در بروز اوباشگری فوتبال دارند. لذا تجدید نظر در محتوای برنامههای ورزشی رسانهها برای پیشگیری از اوباشگری و خشونت ضروری به نظر میرسد.
منبع ایرنا