بيشك زندگي در قرن كنوني با سرعت بالاي پيشرفت علم و فناوري، باعث ميشود افراد بيشتري جذب دانشگاه و تحصيلات عاليه شوند.
بالطبع دختران نيز از اين مقوله مستثني نبوده و در راستاي رشد اجتماع و با هدف بالا بردن علم و دانش خود و همچنين دست يافتن به مدارج علمي بالاتر در راه تحصيلات دانشگاهي قدم بر ميدارند.
هر چند تحصيل علم و دانشپژوهي ثمرات پرفايده علمي در بر خواهد داشت، اما ممكن است به موازات خود، فرد را از رسيدن به برخي ديگر از كمالات اجتماعي دور سازد. از جمله اين كمالات گره خوردن زندگي فردي و تحصيلي يك دختر در حال تحصيل با پيوند زناشويي است. گويا با قدم نهادن در راه تحصيلات تكميلي، پرونده تحصيلي جديدي پيش روي دختران دانش پژوه باز شده و پرونده ازدواج از مقابلشان برچيده ميشود!
تحصيل و تجردگرايي
براساس بررسيهاي مركز آمار ايران، ميزان دختران مجرد ( هرگز ازدواج نكرده ) داراي تحصيلات متوسطه از 26 درصد در سال 75 به 42 درصد در سال 85 رسيده است. به گواهي آمار و به زعم پژوهشگران حوزه خانواده و جامعهشناسان، بالاتر رفتن ميزان تحصيلات دختران باعث تنگتر شدن دايره همسرگزيني ميشود. هر چه تحصيلات دختران بالاتر ميرود، مردان كمتري براي ازدواج با اين شخص مناسب به نظر ميآيند.
اين مبحث نه تنها از ديد خود دختران تحصيلكرده كه موضوعي تحميلي از سوي جامعه، عرف و حتي خانواده نيز ميتواند باشد. يك دختر ديپلمه حاضر ميشود با تمام پسران ديپلمه و مقاطع بالاتر ازدواج كند. اما دختري كه تا كارشناسي ارشد تحصيل كرده است، فقط حاضر است با كسي كه تا كارشناسي ارشد تحصيل كرده يا دكترا دارد، ازدواج كند.
براساس آمار، نزديك به يك ميليون دختر بالاي ۳۰ سال اصلا ازدواج نكرده، در ايران زندگي ميكنند. هر چند تحصيل در بين دختران جامعه يك كمال محسوب ميشود، اما به همان ميزان عدم تشكيل زندگي زناشويي و قبول مسئوليتهاي خانه و خانواده يك نقص بر پيكره اين قشر از جامعه به حساب خواهد آمد.
رئيس مركز آمار در اينباره ميگويد: نسبت تجرد قطعي در كشور (يعني صفر بودن شانس ازدواج آنها) براساس سرشماري سال 90 براي مردان 8/1 و براي زنان 8/2 است.
ادامه تحصيل، انتخاب دختران
شايد در دهههاي گذشته اولويت اول دختران جوان ازدواج بود، اما در دهه كنوني ازدواج از ليست اولويتهاي اوليه دختران خارج شده و به اولويتهاي سوم به بعد منتقل شده است. اولويت تحصيل در صدر خواستههاي دختران جامعه كنوني ثبت شده و بعد از آن انتخاب شغل و در مرحله سوم ازدواج وجود دارد.
در تحليل پديده رشد تعداد دختران مجرد نسبت به گذشته يكي از عوامل مؤثر را بايد تمايل شديدي كه دختران به تحصيلات دانشگاهي دارند، عنوان كرد. برخي زنان مانند گذشته علاقهاي به داشتن نقشي تك بعدي ندارند، آنها نمي خواهند تنها مادر يا همسر باشند و تنها كارشان خانهداري يا فرزندپروري باشد.
بلكه تمايل زيادي به داشتن يك شغل درآمدزا دارند و اغلب به دنبال استقلال مالي در گذر تحصيلات عاليه هستند. آن ها علاوه بر اين به دنبال موقعيتهاي اجتماعي بالاتر و سهيم شدن در امور اجتماعي اند.
پس از گذشت چند دهه از اين روال، ارزشها به شكل چشمگيري تغيير يافته اند. در جامعهاي كه به شكل ملموسي خانهداري، همسر و فرزندداري را «بيكلاسي» ميداند و زنان را به دو دسته باكلاس و بيكلاس تقسيم ميكند و به هنرهاي زنانه برچسبهاي مختلف زده ميشود، واضح است كه زنان به دنبال رهايي از اين برچسبها و جا كردن خود در دسته باكلاسها و درس خواندهترها هستند.
همين مسائل باعث شده كه تمركز دختران بر ادامه تحصيلات تا مدارج عاليه قرار بگيرد و فرصتهاي ازدواج را ناديده گرفته يا به اميد شرايط بهتر آن را به تأخير بيندازند كه آمارها نشان ميدهد اين گمان اغلب نتيجهاي جز پشيماني در پي نخواهد داشت.
براساس نتايج پژوهش انجام شده در وزارت ورزش و جوانان، دليل 4/37 درصد دختران مجرد براي ازدواج نكردن ادامه تحصيل است و در شرايط فعلي ادامه تحصيل را به ازدواج ترجيح ميدهند. اين جوانان معتقد به تشكيل زندگي زناشويي هستند اما تحصيل را ضروريتر و در مراحل بعد شرايط را مهياي ازدواج نميدانند و معتقدند امكانات لازم را براي تشكيل زندگي ندارند.
موانع سخت تحصيلي بر سر راه ازدواج
ادامه تحصيل هرچند دلچسب ترين اتفاق اين روز هاي زندگي دختران جوان است، اما براي برخي از آن ها و خانوادههايشان موانع سختي ايجاد كرده كه خواسته يا ناخواسته اين موانع بر ازدواج آنها اثرات نامطلوبي مي گذارد.
دختراني كه به شوق ادامه تحصيل و دستيابي به مدارج بالاتر علمي از خانه و خانواده خود دور شده يا ساكن خوابگاه ميشوند، به دليل سختيهاي زيادي كه در اين راه متحمل ميشوند حاضر نيستند روزهاي نقد دانشجوييشان را به روزهاي نسيه زندگي زير يك سقف مبدل كنند تا مبادا شوهر آينده شان آنان را از تحصيل و دوري از خانه يا عوامل تحصيلي دخيل بر زندگي مشتركشان منع كند!
اين نوع نگرش در دختران مجرد باعث شده تا بيش از پيش و مصممتر فقط به تحصيل فكر كرده و در پي يافتن راههاي در آمدزايي براي استقلال خود باشند.
تحصيل تحميلي خانواده به جاي ازدواج
شايد به جرئت بتوان عامل ديگري را در راه ازدواجگريزي دختران جوان در حال تحصيل برشمرد! عاملي به نام تحميل خانواده. گاهي خانوادهها با پيروي از الگوهاي غلط تربيتي يا چشم و همچشمي و اهميت دادن به حواشي زندگي، راه ازدواج را بر دخترانشان بسته و به آن ها اجبار ميكنند كه بايد پس از اتمام تحصيلات عاليه به ازدواج فكر كنند!
اين امر باعث ميشود كه فرزند خانواده تحصيل را به عنوان برترين هدف غايي و خانوادگي خود پذيرفته و از تشكيل زندگي باز بماند و شايد روزي كه به مدارج بالاي علمي دست يافت ديگر بستر ازدواج مناسب برايش فراهم نباشد. از همين رو ميتوان فشار خانواده را براي اتمام مقطع تحصيلي و ازدواج پس از آن يكي از عواملي دانست كه در تجردگرايي دختران تحصيلكرده مؤثر است.