بنیاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی در مقاله تلاش کرده تا مفهوم درست مثبت اندیشی را برای شما شرح دهیم.
بیشتر چیز های با ارزش در زندگی، از طریق غلبه بر تجربیات منفی به دست می آید. در واقع گاهی هر تلاشی برای فرار از این تجربه های منفی یا اجتناب از آن ها و فرو نشاندن و خفه کردنشان انجام می دهیم، نتیجه عکس خواهد داد. پرهیز از رنج، خودش شکلی از رنج است. پرهیز از کشمکش، کشمکش است، انکار شکست، شکست است. ممکن است با عقل جور در نیاید اما مثبت اندیشی و مثبت گرایی میتواند سمی باشد.
وقتی شما همیشه در فکر خود درگیر هستید که نباید دچار استرس بشوم، در واقع شما استرس دارید که به استرس دچار نشوید. به طور کلی شما نباید هیچ وقت قبل از شروع یک حس، وارد شرایط آن بشوید و باید بگذارید هر چیزی چه بد و چه خوب در زمان خودش اتفاق بیوفتد.
مثبت اندیشی سمی
اما مثبت اندیشی سمی، یا مثبتگرایی افراطی، از شما می خواهد همه این کارها را انجام بدهید: خود را مجبور کنید به داشتن یک روحیه مثبت جعلی (بدون اهمیت دادن به اینکه خوش بینی شما چقدر تقلبی است) و احساسات منفی خود را خفه کنید، در صورتی که تمام عمر و در هر شرایطی نمی شود خوشحال بود و مثبت اندیشی غیر واقعی داشت.
اگر تجربه و احساسات تلخ را تجربه نکنید و همیشه مثبت اندیشی غیر واقعی داشت باشید به نوعی می توان گفت که نمی توانید در زنگی تان تجربه ای کسب کنید. البته این بدین معنی نیست که شما باید به دنبال تجربه احساسات تلخ باشید، بلکه هدف این است که شما شاد باشید ولی وقتی مشکلی برایتان پیش آمد از آن فرار نکنید.
این کار باعث می شود تا در زندگی قوی تر بشوید و هیچگاه از مشکلات و تلخیات زندگی فرار نکنید و در کنار این موضوع نیز تأثیر زیادی بر روی موفقیت های شما در زمینه های مختلف دارد و از شما فردی قوی و با تجربه می سازد.
شما نباید از شکست هایتان فرار کنید، بلکه باید با دقت تمام جهات شکست تان را بررسی کنید و روی آن تفکر کنید و متوجه شوید که دلیل شکست تان چه چیزی بوده است تا بتوانید آن را رفع کنید و در تجربه های بعدی دچار مشکلات مشابه نشوید.
آنتونیو رادلر
آنتونیو رادلر، روانشناس سلامت و متخصص در اختلالات اضطراب و هیپنوتیزم بالینی می گوید ما باید تمامی عواطفی را که به قول او “عواطف تنظیم نشده” هستند، به رسمیت بشناسیم: “پالت رنگی عواطف شامل عواطف تنظیم نشده ای از جمله غم، استیصال، عصبانیت، اضطراب و حسادت است.
ما انسانها نمی توانیم این عواطف را نادیده بگیریم و در مورد همه چیز صرفا مثبت اندیشی کنیم. این دامنه عواطف کارایی خودشان را دارند و اطلاعاتی را درباره اتفاقاتی که درون بدن و محیط پیرامون ما می افتد، در اختیار ما می گذارند.
سالی بیکر
ما نمی توانیم این عواطف را نادیده بگیریم. سالی بیکر، مشاور و روانشناس بریتانیایی و نویسنده کتاب “استقامت یافتن از برون درون» (۲۰۱۹) با این نظر موافق است: “اشکال مثبت اندیشی سمی این است که ما را وادار می کند تا طیف گسترده عواطفی را که در مواجهه با یک وضعیت دشوار تجربه می کنیم، انکار کنیم.”
برای درک بیشتر مثبت اندیشی سمی، ابتدا باید بتوانیم آن را از “روان شناسی مثبت” تمییز بدهیم. این دو مفهوم ممکن است شبیه به نظر بیایند اما در اصل دو چیز کاملا متفاوت هستند.
آدم ها بدبین به دنیا نمی آیند بلکه تجربه های زندگی آن ها را به بدبینی سوق می دهد. در عین حال اضافه می کند که ما می توانیم با این بدبینی مبارزه کنیم و افکار منفی خود را به افکار مثبت و مثبت اندیشی تغییر بدهیم. بسیار هم عالی! پس هر زمان که غمگین می شوم باید روی شاد بودن تمرکز کنم، نه؟ خب، نه کاملا. در اصل، این همان میانبری است که شما را به دام مثبت اندیشی سمی می اندازد.
رادلر میگوید: “مفهوم روانشناسی مثبت در طول زمان اندکی تحریف شده است. تمرکز روی جنبه های مثبت موقعیت های متفاوتی که در زندگی پیش می آید می تواند سازنده باشد و خاصیت درمانگری داشته باشد. مشکل اینجاست که اگر در این کار افراط کنید، می تواند ظرفیت مواجهه با موقعیت های منفی را در شما کاهش دهد.”
رادلر اضافه می کند: “وقتی روانشناسی مثبت درست به کار گرفته شود، می تواند تمرین بسیار مفیدی باشد اما اگر بی رویه از آن استفاده کنید، می تواند برداشت ضعیف و ناقصی از واقعیت به شما بدهد و حس درماندگی در شما به وجود بیاورد.”
در واقع زمانی که شما احساس غم و ناخوشی دارید، باید اجازه بدهید که برای مدتی این احساس در شما باقی بماند. و تظاهر به خوشحالی نکنید. حال بد را تجربه کنید و از آن فرار نکنید، منظور این نیست که برای خوب شدن و بهتر شدن تلاشی نکنید، نه، فقط اینکه از وجودحال بد فرار نکنید.
جنگ با حال بد، حال بد است.تظاهر به خوشحالی، خوشحالی محض نیست. اجازه بدین چند روزی اون حال پایدار باشه و آن را تجربه کنید و بعدکم کم برای حل مشکلی که منجر به ایجاد آن حال در شما شده، تلاش کنید.