یک مربی هوش هیجانی گفت: هوش هیجانی را اگر بخواهیم در سه کلمه خلاصه کنم “عشق، دانش و مهارت” است، ترکیب این سه مورد باعث می شود که «جی پی اس» درون مان همیشه روشن باشد و در صلح و همدلی در برابر مشکلات، مقاومتر باشیم و به راه مان ادامه دهیم.
هوش هیجانی یعنی مدیریت و کنترل احساسات، بدون اینکه هیچ کدام از احساسات را بی پاسخ بگذاریم و یا بی توجهی کرده و نادیده بگیریم، در حقیقت پی بردن به تک تک احساسات، کنترل آن و تعاملات بهتری با خود، دیگران و جهان بیرون از خود می باشد.
یکی از مولفه های اصلی «هوش هیجانی»، خودآگاهی و بعد از آن خود تنظیمی می باشد. خودآگاهی یعنی این که احساسات را شناخت و دانست که منشاء احساس کجاست و چه نتایجی می تواند داشته باشد و خود تنظیمی نیز یعنی اینکه من بدانم کدام احساس را در کجا باید بهکار ببرم تا نتیجه بهتری داشته باشد.
ما در زندگی یک حوضچه معروفی به نام «حوضچه روابط » داریم منظور این است که ما در هر کاری نیاز است که با دیگران ارتباط برقرار کنیم و اگر این ارتباط به درستی و با آگاهی لازم نباشد روابط مان دچار مشکل و زیر سوال خواهد رفت و درواقع ما دائم با خود درگیر می شویم. پس لازم است که ما به یک خود آگاهی برسیم تا بتوانیم در زمانی که در محل کار یا خانه هستیم، روابط درستی رو با همسر، فرزندم، همکار و کارفرما داشته باشیم.
IQ و EQ دو هوش متفاوت هستند
وی با اشاره به اینکه IQ و EQ دو هوش متفاوت هستند خاطرنشان کرد: IQ هوشی ذاتی است که اگر چه میتواند در پروسه های بعدی با آموزشها و مهارت ها اکتسابی هم شود، ولی بسیاری از افراد را میبینیم که از بدو تولد ضریب هوشی بالا و قدرت تجزیه و تحلیلی بسیار بالایی دارند، در واقع نیمکره چپ این افراد بسیار فعال است. نمونه بارز آن آقای انیشتین و ادیسون و.. دیگر افراد نابغه دنیا می باشد.
EQ اما بیشتر مربوط به نیم کره راست جایی که شهود، دریافت های روحی، روانی و معنوی را به جلو می برد قرار دارد و در واقع نوعی تعامل با خود می باشد.
EQ یا هوش هیجانی می تواند بر ضریب هوشی تاثیر بگذارد. آن طور که آمار جهانی، آزمایش ها و تحقیقات علمی نشان می دهد لزوما آن کسی که IQ بالایی دارد، EQ بالایی نخواهد داشت، اما برعکس آن کسی که EQ بالایی دارد، در واقع IQ بالاتری نسبت به هم نوع خود دارد.
بهطور مثال ما به مطب پزشکی مراجع میکنیم و آن پزشک خیلی پزشک قابل و ماهری در علم خودش است، اما نمی تواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و حتی نگاه چشمی با بیمار خودش ندارد، شنونده خوبی نیست و فقط بیماری را تشخصی می دهد، نسخه می پیچد و بیمار گاهی احساس بدتر از قبل خواهد داشت و وقتی همه به بیمار می گویند که پزشکش توانا و با مهارت است بیمار نمی پذیرد به خاطر این که تعاملی بین این دو فرد برقرار نشده است.
(همدلی) مهمترین ویژگی درون افراد با EQ بالا
تحقیقات نشان می دهد که داشتن هوش هیجانی اکتسابی و مهارتی است که در طول زندگی می توان آن را بهدست آورد. «همدلی» مهمترین ویژگی افرادی است که هوش هیجانی بالایی دارند و افراد با EQ بالا می توانند بین منطق و احساس تعادل برقرار کنند.
لوح ذهن افراد در زمان تولد و شیرخوارگی تمیز و بدون نقش است، والدین نقاش این لوح می شوند و اگر پدر و مادر افرادی همدل، همسو و شنونده (سه نقش مهم در هوشهیجانی) داشته باشند این لوح به زیبایی شکل می گیرد.
برای مثال مادری را در نظر بگیرید که نیمه شب برای شیر دادن به فرزندش بیدار می شود، اگر این مادر بهخاطر عصبانیتی که از پیش داشته است با خشم و ناراحتی کودک را در آغوش بگیرد و با تندی با او برخورد کند، کودک با گوش و چشمانش لحن بیان مادر را درک می کند، در مقابل مادری را تصور کنید که بر اعصاب خود مسلط است و با روی گشاده، نوازش و با لغات مهربانانه با کودک خود برخورد میکند.
این دو برخورد حاصل همدلی و غیر همدلی یک مادر با فرزند خودش است، نوزادی که با خشن رو به رو می شود، در آینده دنیار را جای بی اعتمادی و آدم ها را دروغ گو میداند در نتیجه تعامل خوبی با دیگران نخواهد داشت و مدام در جنگ با دیگران به سر خواهد برد، اما کودکی که در دوران شیرخوارگی مادری مهربان داشته است افراد را قابل اعتماد می داند و به طبع آینده شغلی و روابط عاشقانه سالمی را تجربه می کند.
درست است که هر کنشی واکنشی دارد، اما “جواب، های، هوی نیست” و ما باید خوراک درستی به ذهن بدهیم تا بتواند هیجاناتش را کنترل کند و واکنش درستی به اتفاقات بیرونی بدهد. “پاسخگویی درست” کاری است که افراد با هوش هیجانی بالا در شرایط مختلف دارند. برخی افراد در موقعیت مشابهی که قبلتر گفتیم هیچ واکنشی نشان نمی دهند و راه خودشان را در پی می گیرند. چرا؟ چون مورد بیرونی تاثیر چندانی در آن ها ندارد، یعنی به راحتی میتوانند این مسئله ساده را برای خودشان حل کنند.