انتشار ویدئوی اخیر درباره صیغهشدن دختر 9ساله، جامعه را با بهت، اندوه و احساس ناامنی مواجه کرده است. بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی میپرسند که چرا ما با این اتفاقها و تکرار حوادث تلخ اجتماعی از این دست مواجه میشویم؟ ما در بحث حقوقی، آموزشی و فرهنگسازی کاری نکردهایم که امروز درباره چرایی این اتفاق میپرسیم؟ این نکته را باید درنظر گرفت که اگر ادعای این جوان 21ساله درست باشد(چون هنوز بازداشت نشده و جزئیات موضوع روشن نیست) باید آن را یک مصیبت برای جامعه امروز ایران دانست. حتی اگر این فرد، چنین اقدامی نکرده و صرفا برای جلب توجه و خودنمایی در شبکههای اجتماعی و بهعنوان روشی برای کسب شهرت هم این ادعا را مطرح کرده باشد، نیز خود جای نگرانی دارد که چطور یک فرد در سنین پایین به این نتیجه و تفکر رسیده که دست به برقراری ارتباط با یک دختربچه کمسن و سال میزند، روبهروی دوربین میایستد و این توصیههای مصیبتبار را رواج میدهد.
آمارهای ما نشان میدهد، آسیبهای اجتماعی با مسئله آموزش و میزان سواد خانوادهها ارتباط نزدیکی دارد بهگونهای که خاستگاه حدود 20درصد از آسیبهای اجتماعی کشور در خانوادههای کمسواد و بیسواد است. در کنار آن بخشی از بیشترین ضربهای که در حوزه آسیبهای اجتماعی متحمل میشویم، ناشی از حضور و وجود باسوادنماهایی است که با ارائه مدارک خریدنی به تریبونها و جایگاههایی رسیدهاند. عملکرد ناکافی و نامناسب آنها باعث شده این اتفاقات تلخ در حوزه آسیبهای اجتماعی کشور رقم بخورد. افرادی که بدون توجه به شرایط اجتماعی کشور در مناصب مختلف برای جامعه تصمیمگیری میکنند و با به تعویق انداختن راهحلها و نیز با تصمیمهای غیرکارشناسی و نابخردانه کشور را در وضعیتی قرار میدهند که افراد بهخود اجازه دهند از صیغه کردن دختران کمسن و سال برای لذتجویی خود دفاع کنند.
بیشترین شیوع آسیبها با ازدواج میان بچههای کمسن و سال رخ میدهد. بنابراین وقتی کسی در مجلس از ازدواج افراد در سنین کم صحبت میکند، ناخودآگاه به جامعه این پیام را منتقل میکنیم که کودکهمسری موضوع بدی نیست و نباید نگران آن بود. محصول نهایی این پیامها ازدواج با دختر 7ساله یا 9ساله است که آتش به جامعه میاندازد و هنجارهای آن را خدشهدار میکند.
معمولاً فشار بر قشر ضعیف و پرجمعیت سبب میشود پدر یا مادر تصمیم بگیرند بچههای خود را زودتر از سن قانونی به ازدواج فردی درآورند نه اینکه آنها را صیغه فرد دیگری کنند. ویدئوی اخیر از این جهت بسیار نگرانکننده است که ممکن است این اتفاقات رخ داده باشد اما کسی از آن خبر نداشته باشد.
متأسفانه بخشی از جامعه نسبت به بسیاری از این مسائل بیتفاوت شدهاند. امروز شاهدیم که مردم بهدلیل انتقادهایی که به وضعیت خود دارند، رویکردهای لجبازانهای در قبال دولت و حکومت پیدا کردهاند و از این رو، رفتار نادرستی در مقابل چنین اتفاقاتی از خود بروز میدهند. باید درک کنیم که مردم مقصر این رویکرد نیستند. ما به جای مباره با جهل، سالهاست در مقابل بخشی از جامعه که در حال فرهنگسازی و آموزش بوده ایستادهایم؛ با متخصصان خودمان برخورد کردیم و آنها را فراری دادهایم. مردم نیز این رویکردها را دیدهاند، حوادث تکاندهنده برایشان تکرار شده و بهتدریج در برابر این اتفاقات خودشان را کنار میکشند و سعی میکنند حتی از شنیدن اخبار فاصله بگیرند.
پیشتر در جلسهای که سمنها و مجموعههای مردمی در حوزههای مختلف با رئیس قوه قضاییه داشتند، بیان کردم که هرچه جلسه برگزار کنیم و افراد را بهخط کنیم اما در حوزه قانونی و نظارتی، عکسالعملی قاطع و سریع برای پیشگیری از آسیبها نداشته باشیم، وضعیت کشور در این حوزه با وخامت حال بیشتری روبهرو خواهد شد و هر روز در باتلاق بیفرهنگی بیشتر فرو میرویم. حوزه نظارتی حوزهای است که میتواند بهشدت تأثیر مثبتی بر کاهش آسیبها داشته باشد. سیستمهای نظارتی باید در این حوزه با اتکا به قوانین محکم و لازمالاجرا که مشخصا در مورد اخیر از کودکان حمایت میکند، ورود جدی، همهجانبه و قاطعی داشته باشند نه اینکه بعد از انتشار گزارشها و فیلمها پای نهادهای امنیتی و نظارتی به مسائل باز شود. این برخوردهای تنبیهی بعد از اقدام کارساز نیست و پیش از آنکه چنین وقایعی اتفاق بیفتد، باید سازوکارهای نظارتی اثربخشی برای پیشگیری از آن وجود داشته باشد.