مقدمه
هر کدام از ما در درونمان با بینش و دیدگاه خاص خودش به جهان و اتفاقات آن می نگرد و هر کس هم فکر میکند که دیدگاه خودش بهترین و درست ترین است. مثلا وقتی کسی با ما حرف می زند که نظر و عقیده ای متفاوت از ما دارد، با او مخالفت می کنیم و سعی بر آن داریم که درستی عقیده خودمان را ثابت کرده، حرفمان را به کرسی بنشانیم. اگر شما هم مانند بعضی از مردم اینطور هستید و از طرفی نمی خواهید اینگونه رفتار کنید، مطالب خوب و مفیدی را در این جا آورده ایم که میتواند به شما و افرادی چون شما کمک کند.
برای حل مشکل از نوشتن استفاده کنید
درباره یک حادثه که خود و دوستان تان شاهدش بوده اید. مطلبی بنویسید و دیدگاه ها و برداشت های خودتان و دوستتان را در آن بگنجانید. اگر بتوانید سخنان گوناگون را کنار هم قرار دهید، دیگر آنقدر در پی اثبات درستی یا نادرستی آن ها برنخواهید آمد. زمانی که ما با کسی صحبت میکنیم و به مخالفت با او برمیخیزیم، موضوع مورد تعارض ، نه خود حادثه یا موضوع بلکه باور ها ، برداشت ها ، نگرش ها و نظرات ما راجع به مطلب و حواشی آن هستند که بحث و تعارض بین ما را شکل می دهند. به خاطر داشته باشید که احساسات هر کس متعلق به خود اوست و هیچ قانونی نیست که بگوید طرف مقابل شما مثل خودتان احساس و تجزیه و تحلیل کند.
پس مسئول و مالک احساسات خودتان باشید و کس دیگری مجبور نیست مانند شما فکر کند و در ضمن حق ندارد که باور های خودش را بر شما تحمیل نماید. روش تفکر و احساس کردن او به یک شکل است و شما نیز طرز تفکری را برگزیده اید که منحصر به خودتان است. آن موضوع ، حادثه ، رفتار یا هرچیز دیگری می تواند گستره وسیعی از تلقیات و برداشتها را شکل دهد که هر کسی گزینه ویژه ای را برای خود انتخاب می کند. باید در فکر کردن مراقب باشید تا در میان خیل انبوه این برداشت ها و ایده ها ، از محور اصلی به حواشی مطلب سوق پیدا نکنید.
من فکر همه را می خوانم
تعارض ها و عقاید مبهم و گنگ ما راجع به افراد فقط هنگام گفتگو یا بر سر یک موضوع دیگر بوجود نمی آیند. معمولا بسیاری از ما فکر می کنیم که از مقاصد و نیات دیگران با خبریم و می دانیم که می خواهند با ما چه کار کنند و چه رفتاری نشان دهند. به واقع آن چه که ما به تمامی درباره اش می دانیم، نه رفتار دیگران بلکه واکنشی است که در مقابل رفتار او نشان داده ایم.
بدانید که ممکن است آن فرد اصلا قصد نداشته به شما توهین کند، ناراحت تان کند، یا تحت فرمان خودش بگیرد. در این جا کمی هم به رفتار خودتان دقت کنید. بله شما منظور بدی نداشته اید ولی نیت خوب ، به تنهایی برای عکس العمل خوب طرف مقابل کافی نیست. شاید رفتار شما به قدر کافی تاثیرگذار یا مناسب نبوده و نتوانسته در مخاطب تان احساسی مثل احساس مطبوع تجربه های مشابه ایجاد نماید.
به جای اعتراضکردن ، درخواست کنید
مسئله سوم اینست که برای پرهیز از تعارض و تنش به جای اعتراضکردن ، درخواست کنید. اینطور بدانید که هر اعتراضی در واقع تقاضا و درخواستی است که به شکلی نامناسب و نازیبا بیان می شود. زمانی که ما در موقعیتی دشوار قرار می گیریم که نیاز هایمان برآورده نمی شوند و حس می کنیم که عاجز و درمانده ایم، اعتراض می کنیم و به سرزنش دیگران بر می آییم.
دفعه بعد که خواستید اعتراض و شکایت کنید، کمی صبر کرده به خود بگویید «خب من از این شرایط ناراضی ام، ولی اگر این اوضاع تغییر می کرد و بهتر می شد آن وقت چه؟ حالا این تغییر چه باید باشد؟ آن عامل موثر را بیابید و از کسی که مسئول آن امر است درخواست کنید تا این تغییر و اصلاح انجام شود. به خاطر بسپارید که اعتراضکردن یا درخواستکردن از شخصی که مصدر آن کار نیست.
مهارت ارتباطی
مواقع دیگری هم هستند که این تعارض و تنشها به دلیل نبودن مهارت ارتباطی کافی یا رد و بدل شدن سخنان گنگ و دو پهلو پدید میآیند. گاهی پیش میآید که میخواهید حرفی بزنید، ولی انگار کلمات در مغزتان چرخ میخورند و نمیتوانید کلمهای که مناسب است را پیدا کنید. نمیتوانید حرف بزنید و انگار که دهانتان را از خمیر پرکرده باشند، ساکت ماندهاید. در بسیاری از این حالات ما از ترس واکنشهای طرف مقابل حرف نمیزنیم و به واقع میترسیم که او از حرفمان ناراحت و خشمگین شده ما را سرزنش کند.
در این مواقع از همان جاییکه زبانتان گیر کرده شروع کنید.
مثلا اینطور بگویید که:
میخواهم چیزی بگویم ولی میترسم که…
در این حالت شما ترس و آسیبپذیریتان را به مخاطب میگویید و تعجب خواهید کرد که چقدر این روش تاثیرگذار است و میزان پذیرش او برای گفتههایتان را بیشتر خواهد نمود. علاوه بر این کلمات صادقانهای که شما بر زبان میرانید به راحتی قفل زبانتان را خواهند شکست و قادر خواهید شد که آن حرف مهم را به گوش مخاطب برسانید.
مطمئن هستید که خودتان مقصر نیستید؟
اگر به مشکلی اعتراض میکنید، ممکن است خودتان هم در پدید آمدنش مقصر باشید. معمولا پذیرش این مسئولیت کار دشواریست و مردم ترجیح میدهند که تقصیر را برگردن این و آن بیندازند و
گویند که
اگر او توجه میکرد…
فقط لازم بود که او…
کارمندان آن بخش آنقدر تنبلند که…
آماده پذیرش این مسئولیت باشید و کاری کنید که اشکال موجود هرچه زودتر برطرف گردد.
خود و دیگران را ببخشید
مسئله مهم و آخر اینست که خود و دیگران را ببخشید. اشتباه نکنید، بخشیدن به معنای این نیست که شما به طرف مقابل حق مسلم خطاکاری و سهلانگاری میدهید. نه، این عمل درونی فقط خشمتان را فرو مینشاند و به هیچوجه مهر تایید بر کار آنها نیست. علاوه بر بخشیدن دیگران ، بخشش خود نکته مهم تری است.
بدانید که اگر نتوانید خودتان را ببخشید از خطای دیگران هم نمیتوانید بگذرید. نباید هنگامی که مرتکب اشتباه میشوید، خود را تا ابد گناهکار بدانید.
این خطا را نه یک گناه بلکه یک تجربه تلقی کنید. هر کسی هرقدر هم که در کارش ماهر باشد، نمیتواند از همه اشتباهات اجتناب کند. به جای این که تا مدتها نزد خود شرمسار باشید و با احساس گناه و با ترس ارتکاب مجدد به خطا ، سرکارتان حاضر شوید، نکات ارزشمند آن تجربه تلخ را به خوبی بیابید و از آن ها بیاموزید. اگر همان روش اول را در پیش گیرید، مطمئن باشید که باز هم اشتباه خواهید کرد.