دکتر فاطمه آذرتاش: میزان چالشهای روانشناختی افرادی که طلاق گرفتهاند به میزان کشمکشهای پیش از طلاق، نحوه تفسیر افراد از این واقعه و میزان مدیریت آنها در ابعاد مختلف زندگی پس از طلاق بستگی دارد
به گزارش روابط عمومی بنیاد به نقل از میگنا، در یک پیمایش ملی تعداد زنان مطلقهای که از زندگی بعد از طلاق خود رضایت داشتند نسبت به مردان راضی از زندگی پس از طلاق بیشتر بوده است. موضوعی مهم و البته چالش برانگیز که میتواند نشاندهنده چالش و فشارهای وارد بر زنان در زندگیهای خانوادگی ناموفق نسبت به مردان در همین شرایط باشد.
چندی پیش عباس عبدی روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی در یادداشتی به موضوع طلاق در پیمایش ملی خانواده اشاره کرد که سال ۱۳۹۶ در کشور و از سوی جهاد دانشگاهی انجام شد. آنطور که عبدی گفته بود بر اساس این پیمایش طی ۱۲ سال، نسبت ازدواج به طلاق از ۳/۸ به ۱/۳ رسیده است و ایران در حال ورود به ۱۰ کشوری است که شاخص طلاق آنها بالاست.
مطابق این پیمایش نگاه کلی شهروندان ایرانی به طلاق منفی است و اکثریت خواهان پرهیز از وقوع آن هستند. ولی هنگامی که اجتناب از طلاق به عنوان یک قاعده مطلق مطرح میشود، اکثریت مخالفت میکنند و راه را برای طلاق باز میگذارند. ولی نکته مهم این است که نگرش منفی نسبت به طلاق در حال کاهش است. همچنین نگرش زنان در مجموع و در مقایسه با مردان نسبت به طلاق مثبتتر است و درک چرایی این نگاه ضروری است.
پاسخ به آخرین پرسشهای مربوط به طلاق هم حائز اهمیت است زیرا از کسانی که تجربه طلاق داشتهاند پرسیده شده که تحول کیفیت زندگی خود پس از طلاق را با پیش از آن در ۱۰ مورد ارزیابی کنند. بدون استثنا در همه موارد تعداد کسانی که اظهار داشتهاند این موارد بهتر شده به کسانی که گفتهاند بدتر شده بسیار بیشتر است و تقریبا در همه موارد زنان ارزیابی بهتری از مردان درباره وضعیت پس از طلاق خود ابراز کردهاند و این نشاندهنده ارزیابی درستتر زنان از اقدام به طلاق است.
پرسش پایانی درباره رضایت کلی از وضع فعلی پس از طلاق در مقایسه با پیش از طلاق بوده است که ۸۳ درصد ابراز رضایت و ۱۷ درصد ابراز عدم رضایت کردهاند. ولی این دو رقم برای زنان ۸۹ و ۱۱ درصد است در حالی که برای مردان ۷۵ و ۲۵ درصد است.
در مجموع اکثریت قاطع زنان و مردان ابراز رضایت بیشتری از وضعیت پس از طلاق داشتهاند ولی زنان رضایت بیشتری از مردان ابراز داشتهاند موضوعی که این سوال را به ذهن متبادر میکند که علت این رضایت از طلاق درمیان زنان چیست چه آنکه معمولا د رجامعه ما زنان بعد از طلاق شرایط بدتری را نسبت به مردان تجربه میکنند، شاید لازم است که برای داشتن درکی بهتر از نگاه زنان و مردان به زندگی مشترک و طلاق ابتدا آسیبهای بعد از طلاق را شناسایی کنیم.
چالشهای اقتصادی بعد از طلاق
دکتر فاطمه آذرتاش، مشاور خانواده در این باره میگوید: طلاق یکی از غمانگیزترین پدیدههای اجتماعی است که آثار جسمی، روانی، عاطفی، اجتماعی، اقتصادی بسیاری را بر زوجین،خانواده و جامعه بر جای میگذارد. افرادی که طلاق میگیرند علاوه بر تحمل این موارد و بار مسئولیت زندگی و هزینههای آن، نگاه تلخ جامعه را نیز تحمل کنند، انگهایی که به این افراد زده میشود موجب یاس و افسردگی در این افراد میشود.
وی با اشاره به اینکه مطالعات مختلف نشان میدهد که طی نیم قرن گذشته طلاق در جهان روندی صعودی داشته است، ادامه میدهد : طلاق باعث میشود که شمار زنان سرپرست خانواده افزایش یافته و فقر و عدم برخورداری فرزندان از وجود هر دو والد، افسردگی، اضطراب، رفتارهای پرخاشگرانه، ناتوانی در تحمل مشکلات کار و زندگی و انحرافات اجتماعی میان زنان و مردان افزایش یابد. بنابراین توجه به زندگی پس از طلاق از سوی زنان و مردان بسیار ضروری است، تا این گروه با اتخاذ تعاملات جدید بتوانند این سوگ را سپری کنند.
این مشاور خانواده تاکید میکند: وقتی فرد طلاق میگیرد دچار سوگ میشود، سوگ مراحلی مختلف دارد انکار،شوک، خشم،افسردگی و در نهایت پذیرش در این افراد رخ میدهد و آنها در پایان میپذیرند که طلاق رخ داده و باید شرایط جدید را بپذیرند، اما این روند در مردان و زنان میتواند متفاوت باشد.
وی درباره چالشهای زندگی پس از طلاق میگوید: این چالشها 5 دسته هستند، اولین چالش،چالشهای اقتصادی است یکی از عمدهترین بحرانهای پس از طلاق معضلات اقتصادی است چرا که با وقوع طلاق اشتراکات اقتصادی زوجین از بین میرود و مردان باید مهریه پرداخت کرده و مشکلات مربوط به مدیریت خانه و تغذیه برای مردان بسیار پررنگ است. تغییرات مکانی و از دستت دادن نانآور برای زنان نیز یکی از همین چالشهاست اما با اینکه مردان با چالشهای مالی مواجه میشوند اما آنها به سهولت بیشتری به مدیریت اقتصادی میپردازند و این مساله به دلیل جایگاه اختصاصی و عموما تثبیت شده مردان است. دلیل بعدی هم آن است که با انباشت اقتصادی پیشین و مهارتها و تجارب بیشتری که در کسب درآمد و اشتغال داشتهاند راحتتر میتوانند به زندگی اقتصادی خود سر و سامان داده و با این چالشها مواچه شوند.
آذرتاش میافزاید: عادتهایی در میان مردان وجود دارد مبنی بر اینکه مرد نانآور خانواده است باعث شده که مردان از کودکی خود را به لحاظ ذهنی آماده انجام فعالیتهای اقتصادی کنند. این درحالیست که ترجیحات ذهنی و عادتواره اکثر زنان بر اساس عدم الزام آنان به اشتغال شکل گرفته است از این جهت است که زنان در مواجهه با پیامدهای اقتصادی طلاق با چالشهای بیشتری مواجه میشوند، از طرف دیگر بسیاری از زنان هرگز شاغل نبوده یا صرفا به مشاغل موقت، پارهوقت و منقطعتری به دلیل مسئولیت خانهداری و فرزندپروری مشغول بودهاند و این مساله به محدودیت تجارب کاری و فقدان مهارتهای مورد نیاز آنان منجر شده است.
مدیر تیم تخصصی سلامت جنسی انجمن ازدواج و خانواده کشور خاطرنشان میکند: برای اکثریت زنان دریافت مهریه و حمایتهای مالی به حدی نیست که پاسخگوی نیاز آنان باشد، در این میان زنان مسن آسیبپذیرترین گروه هستند به این دلیل که نه از نیروی جوانی برای مدیریت چالشهای اقتصادی برخوردارند نه اینکه انباشت سرمایه آنها به میزان همتایان مردشان است. بنابراین چالشاقتصادی در میان زنان بیشتر است.
یکی از عمدهترین چالشهایی که زنان و مردان بعد از طلاق با آن مواجه میشوند، تغییر در روابط والد – فرزندی و ایفای نقش تکوالدی در مدیریت و پرورش و تربیت فرزندان است، این موضوع مورد تاکید آذرتاش قرار گرفته و توضیح میدهد: فرزندی که تا پیش از این در کنار هر دو والد پرورش یافته است حالا مجبور است که در کنار یکی از والدین باشد. توافق درباره حضانت فرزند از جمله موارد تنشزایی است که افراد در حین و پس از طلاق با آن مواجه هستند، با وقوع طلاق گرچه روابط زوجین به پایان میرسد اما روابط میان والدین و فرزندان به اتمام نمیرسد و این موضوع مهمی است که در بسیاری موارد حضانت با مادر است اما نفقه به درستی پرداخت نشده یا مبلغ آن هزینههای فرزند را پوشش نمیدهد . از طرفی حضور فرزند مانعی برای ازدواج مجدد مادر بوده و هر قدر تعداد این فرزندان بیشتر باشد احتمال ازدواج دوباره او کمتر است.
فشار اجتماعی بر افراد مطلقه
وی با اشاره به چالشهای روانشناختی در این حوزه میگوید: میزان چالشهای روانشناختی افرادی که طلاق گرفتهاند به میزان کشمکشهای پیش از طلاق، نحوه تفسیر افراد از این واقعه و میزان مدیریت آنها در ابعاد مختلف زندگی پس از طلاق بستگی دارد.
مردان در مقابل فشارهای بعد از طلاق به مکانیزمهای دفاعی ناکارآمدی مانند اعتیاد به مواد، پورنوگرافی،الکل، مصرف دخانیات و عادات غذایی نامناسب روی میآورند. مردان به دلیل نوع جامعهپذیری و انتظارات اجتماعی که جامعه از آنها انتظار دارد از بیان احساسات و ذهنیات خود در حوزه طلاق نزد سایرین خودداری میکنند چرا که همواره به آنها گفته شده که مرد گریه نمیکند، مرد نمینالد و مرد قوی کسی است که بتواند احساسات خود را کنترل کند،این مساله دشواریهای آنها را در مدیریت چالشهای روانشناختی دو چندان میکند.
این مشاوره خانواده میافزاید: اما یکی از مکانیزمهای دفاعی در زنان برونریزی در زمان اضطراب و استرس است. زنان بسیار راحت با دیگران درد و دل کرده و از حمایتهای اجتماعی و مشاوره استفاده میکنند. اما مردان از این حمایتهای اجتماعی و مشاوره استفاده نمیکنند به دلیل آنچه که به آنها گفته شده است.
وی درباره چالشهای ارتباطی بعد از طلاق عنوان میکند: زنان و مردان بعد از طلاق بازخوردهای منفی از اطرافیان و جامعه دریافت میکنند که این بازخوردها پیامدهای متعددی مانند طرد اجتماعی و انگ خوردن میتواند به همراه داشته باشد و گفتمان غالب در جامعه در خصوص افراد مطلقه بهگونهای است که این افراد را تهدیدی برای روابط زوجین تلقی کرده و از رفت و آمد با آنها خودداری میکنند، این مساله فشار اجتماعی و ارتباطی مضاعفی را بر آنها وارد میکند. از طرفی تبعیض جنسیتی و سلطه مردان که در تار و پود جامعه ریشه دوانده است آزارهایی را برای زنان فراهم میکند که با پیشنهادات و درخواستهای متعددی از سوی دوستان، فامیل و همکاران مواجه میشوند به گونهای که اکثر زنان سعی میکنند مطلقه بودن خود را در محیط کار و حتی جامعه پنهان کنند. بهگونهای که مطالعات نشان میدهد که آزار جنسی در میان زنان مطلقه بیش از مجردین و متاهلین است.
این مشاور خانواده با خاطرنشان میکند: بعد از طلاق افراد نه تنها همسر خود را از دست میدهند بلکه خانواده و دوستان مشترک را از دست میدهند حتی در اثر فشار اجتماعی دوستان خود را هم ممکن است از دست بدهند، و به این ترتیب نیازهای عاطفی آنها بیش از پیش برآورده نمیشود لذا سعی میکنند که به شیوههای مختلفی به این نیاز خود پاسخ بدهند، گاهی به سرعت و به غلط وارد ارتباط دیگری میشوند که میتواند ارتباط با جنس مخالف یا ازدواج مجدد یا ازدواج موقت باشد که بسیار سریع و پیش از پایان دوران سوگ رخ داده و فرد سعی میکند با افراد جدیدی ارتباط بگیرد گویی که افراد جدید چسب زخمی هستند که دردهای آنها را تسکین داده و خلاهای آنها را پر میکند این مساله موجب انتخابهای نادرست و زودهنگامی از سوی آنان میشود.
وی ادامه میدهد: گاهی نیز برای برآورده کردن نیازهای عاطفی به ارتباط متعدد با خانواده روی میآورند که میتواند مکانیزم دفاعی خوبی باشد. گاهی نیز به ادامه تحصیل، مهارتآموزی و پرداختن به امور معنوی و اشتغال منجر شود تا با پر کردن زمان خود نیازهای اقتصادی، اجتماعی و روانی خود را برآورده کنند.
با وجود تمام آسیبهایی که ریسک مواجه شدن با آنها در روزگار پس از طلاق بسیار بالاست اما بهویژه زنان این سختیها را خریده و به طلاق اصرار میورزند و آنچنان که عبدی میگوید مطالعه آماری هم بر رضایت زنان و مردان در این دوران صحه میگذارد، رضایتی که البته در میان زنان مطلقه در این تحقیقات بیش از مردان است. علت این موضوع چیست؟
افسردگی بعد از طلاق در مردان بیش از زنان است
دکتر فاطمه آذرتاش در اینباره میگوید: بالاتر بودن آمار زنان راضی از طلاق نسبت به مردان به دلیل پوسته روانی زنان، جامعهپذیری آنان و مکانیزم دفاعی اتخاذ شده از سوی آنان است که باعث میشود بسیار سریعتر از مردان با محیط و شرایط جدید سازگار شوند.
به گفته این مشاور خانواده میزان افسردگی بعد از طلاق در مردان بیش از زنان است اما زنان نمود بیرونی بیشتری دارند زیرا بیش از مردان درباره مشکلاتشان صحبت میکنند این صحبت کردن باعث میشود زنان بتوانند از حمایتهای اجتماعی برخوردار شده و از دیگران کمک بگیرند اما مردان با توجه به جامعهپذیری ضعیفی که دارند و اینکه همواره به آنها گفته شده مرد قویست و نباید از کسی کمک بگیرد از حمایتهای اجتماعی برخوردار نمیشوند لذا دوران سوگ برای آنها به سختی طی میشود، حتی در برخی موارد فرد در سوگ مانده و نمیتواند به درستی این دوران را طی کند.
وی با تاکید براینکه انسان زمانی احساس شادی میکند که 5 نیاز اساسی او برآورده شود، توضیح میدهد: این نیازها عبارتند از نیاز به بقا، نیاز به عشق، نیاز به قدرت ، آزادی و تفریح. گرچه قرار نیست تمامی این نیازها توسط همسر برآورده شود اما نیاز جنسی یا نیاز به عشق باید از طریق همسر برآورده شود اما برخی نیازها را میتوان از طریق خانواده برآورده کرد به شرط اینکه طرف مقابل این آزادی را برای حضور ما در جامعه بدهد و بتوانیم با دوستان و اقواممان رفت و آمد کنیم و از این طریق نیازی مثل نیاز به تفریح را در کنار دوستان و آشنایان اقناع کنیم.
این مشاور خانواده میافزاید: وقتی این نیازهای یک زن یا مرد به درستی برآورده نمیشود با توجه به تمامی مشکلاتی که بعد از طلاق وجود دارد تن به طلاق میدهد. این نشان میدهد که عرصه به شدت به این فرد تنگ شده است که او تصمیم به طلاق میگیرد. البته طلاق آخرین راهی هست که یک زوج انتخاب میکنند و باید درگام نخست سعی کنند مهارتآموزی داشته و اگر از سلامت روان برخوردار نیستند مورد درمان قرار بگیرندو با طلاق سعی در پاک کردن صورت مساله نداشته باشند. بسیاری از موارد مشاهده شده است که فردی بعد از ازدواج مجدد بار دیگر طلاق گرفته است به این دلیل که از سلامت روان برخوردار نبوده یا اینکه مهارتهای لازم برای همسرداری را نیاموخته است به همین دلیل هم بار دیگر ازدواج او با شکست مواجه شده است.
مدیر تیم تخصصی سلامت جنسی انجمن ازدواج و خانواده کشور خاطرنشان میکند: بهتر است زوجین در صورت مواجهه با مشکلات به فکر حل آن باشند تا با چنین چالشهایی که منجر به طلاق میشود مواجه نشوند، همچنین قبل از ازدواج هم سعی کنند انتخابهای مناسبی داشته و مطالعات در خصوص خودشناسی داشته باشند تا با شناخت نیازهایشان بتوانند فرد مناسب را انتخاب کنند.
وی درباره تاثیر خلا قوانین حمایتی از زنان در اصرار به طلاق درمیان آنها و رضایتمندیشان از طلاق میگوید: وقتی نیاز به قدرت و پیشرفت در فرد بالا بوده اما در ازدواجی قرار دارد که همسر به او اجازه داشتن شغل یا ادامه تحصیل نمیدهد و نمیگذارد هویت فرد آنطور که خودش میخواهد شکل بگیرد، در اینجا نیاز چنان در فرد برجسته است که ترجیح میدهد از ازدواج خارج شود و قوانین ما هم این اجازه را به زن نمیدهد که خودش بتواند تحصیل کرده یا شغلی داشته باشد یا اگر از این ا زدواج ناراضی هست بتواند از آن خارج شود زیرا حق طلاق با مرد است. اگر دختران و پسران ما آگاه باشند که با حقوق برابر ازدواج کنند یعنی حق طلاق، حق مسکن،اجاز کار و تحصیل را از ابتدا از مرد بگیرد تا زن هم بتواند همچون مرد این مجوزها را داشته باشد در این شرایط زن مجبور نیست به دلیل نبود حقوق برابر از ازدواج خارج شود.
این مشاور خانواده تاکید میکند: برخی از مردان به واسطه مردسالاری حاکم بر جامعه سعی میکند که از اشتغال،تحصیل و آزادیهایی که زن میخواهد در چارچوب خانواده داشته باشد جلوگیری کنند این موضوع باعی میشود که زن رشد خودش را به زندگی با فردی که میخواهد از پیشرفت او ممانعت کند ترجیح داده و طلاق بگیرد.
برخی از خشونتهایی که در جامعه رخ میدهد مانند ضرب و جرحهایی که در خانواده رخ میدهد بسیار مهم بوده و باید قوانین در این موارد از زن بیشتر حمایت کنند ما خشونتهای خانگی را در جامعه داریم که به عوامل تربیتی یا فرهنگی موجود در جامعه باز میگردد. گاهی زنان از نظر مالی مورد بیتوجهی قرار میگیرد یا مورد خیانت اقتصادی قرار میگیرد که این عوامل هم باعث میشوند که زن بخواهد طلاق بگیرد.