به گزارش روابط عمومی بنیاد به نقل از ایرنا، نسبت اشتغال به جمعیت در حالی در میان مردان بیش از ۵ برابر زنان است که در بسیاری از سالها تعداد دانشجویان دختر از دانشجویان پسر بیشتر بوده است.
نگاهی به آمار و ارقام اشتغال نشان میدهد وضعیت زنان کشورمان در این زمینه با وضعیت سایر کشورها تفاوت معناداری دارد. نسبت تعداد شاغلان از جمعیت زنان بالای ۱۵ سال در ایران ۱۲ درصد بوده؛ این میزان در سال ۲۰۲۳ در ترکیه ۳۱ درصد، بحرین ۴۲ درصد، ترکمنستان ۴۸ درصد، مالزی ۵۰ درصد، امارات و اندونزی ۵۲ درصد و در قطر ۶۴ درصد اعلام شده است.
البته طبق جدیدترین آمارهای مرکز آمار ایران که آبانماه ۱۴۰۲ اعلام شد، میزان مشارکت اقتصادی بانوان در سال منتهی به بهار همان سال، به طور میانگین ۱۳.۳ درصد بوده که نشان از رشد حدود یک درصدی مشارکت بانوان در فعالیتهای حوزه اقتصادی و کسبوکار دارد؛ یعنی تعداد بانوان شاغل با حدود یک درصد رشد روبهرو بوده است. با این حال و بر اساس دادههای بانک جهانی، فقط ۶ کشور از این منظر ارقامی پایینتر از ایران دارند؛ کشورهایی مانند سوریه، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین.
تجارب جوامع توسعهیافته نشان داده تواناییهای زنان به فعالیتهای خانگی محدود نمیشود و این قابلیت را دارند که در عرصه زندگی جمعی نیز به فعالیت بپردازند. اشتغال برای آنان صرف نظر از استقلال مالی، دارای اهمیت اجتماعی و روانشناختی است. به علاوه دستیابی به توسعه پایدار مستلزم مشارکت همه آحاد مردم است. این در حالی است که از دید بسیاری از ناظران، آمار و ارقام شاغلان در ایران نشان میدهد برخی نابرابریهای جنسیتی منجر به حاشیه رفتن زنان در بازار کار شده و همچنان مانع از به فعلیت رسیدن استعدادها و توانمندی های بالقوه آنان در فعالیتهای اقتصادی میشود.
نرخ بیکاری تنها کسانی را میشمارد که پشت در اشتغال ماندهاند و جمعیت غیرفعال را در نظر نمیگیرد. نتیجه اینکه با نرخ بیکاری نمیتوان چیز زیادی از تحولات کلان بازار کار فهمید. برای فهم این تحولات باید سراغ شاخصهایی رفت که تغییرات جمعیت غیرفعال نیز در آنها لحاظ شوداین موضوعی است که «علیرضا کدیور» در پژوهشی با عنوان «اشتغالِ ناچیزِ زنان مساله فراموششده ایران» با تحلیل داده مورد بررسی آماری قرار داده است. این مقاله نخستینبار در مرداد ۱۴۰۱ منتشر و خرداد ۱۴۰۳ با دادههای جدید بهروزرسانی و بازنشر شده است.
به باور نگارنده «فرایند توسعه در ایران نافرجام بوده، چرا که زنان هیچگاه نقش موثری در آن پیدا نکردهاند. آنها نیمی از نیروی توسعه در کشور هستند و تا زمانی که موتور توسعه با نصف ظرفیت خود کار کند، نمیتوان به آینده آن امیدوار بود.»
مدعای مطرح شده در پژوهش فوق بر این مبناست که «بزرگترین معضل اقتصاد ایران یا به بیان کلیتر یکی از مهمترین مسائل ایران، نه مساله اشتغال به طور کلی، بلکه به طور مشخصتر مساله اشتغال زنان است. اشتغال زنان یکی از بهترین چارچوبها برای نگاه به مشکلات ایران و یکی از موثرترین روزنههای ورود برای حل مسائل آن است.» کدیور با بررسی دادههای بازار کار در ایران و مقایسه آن با کشورهای جهان، ضرورت طرح چنین ادعایی را نشان داده شده است. در ادامه بخشهایی از یافتههای این پژوهش را میخوانیم.
«نرخ بیکاری» به تنهایی وضعیت کلان «اشتغال» را منعکس نمیکند
دولتها معمولا عملکرد خود در حوزه اشتغال را با استناد به «نرخ بیکاری» گزارش میکنند، اما نرخ بیکاری نمیتواند حرف زیادی درباره وضعیت کلان اشتغال در یک اقتصاد داشته باشد. وضعیتهای گوناگونی هست که نرخ بیکاری نمیتواند تحولات اساسی اشتغال را در یک اقتصاد بازنمایی کند. نرخ بیکاری حاصل تقسیم تعداد کسانی است که جویای کارند اما هنوز شغلی پیدا نکردهاند، به مجموع کسانی که شاغل یا جویای کارند. به مخرج این کسر جمعیت فعال میگویند. اگر شخصی نه شاغل باشد نه جویای کار از جمعیت فعال خارج میشود و در محاسبه نرخ بیکاری لحاظ نمیشود.
نسبت اشتغال مردان ایران با میانه جهانی آن یعنی ۶۵ درصد فاصله چندانی ندارد اما در آخرین آمار موجود در بانک جهانی نسبت اشتغال مردان در ایران ۵.۶ برابر اشتغال زنان بوده است
به عبارت دیگر، نرخ بیکاری تنها کسانی را میشمارد که پشت در اشتغال ماندهاند به این امید که دیر یا زود شغلی برایشان پیدا شود و جمعیت غیرفعال را در نظر نمیگیرد. نتیجه این که با نرخ بیکاری نمیتوان چیز زیادی از تحولات کلان بازار کار فهمید. برای فهم این تحولات باید سراغ شاخصهایی رفت که تغییرات جمعیت غیرفعال نیز در آنها لحاظ شود.
یکی از بهترین راهها برای این که از وضعیت کلی بازار کار در یک اقتصاد سر در بیاوریم، این است که سراغ نسبت اشتغال به جمعیت برویم که از شاخصهای مهم نسبت شاغلین به کل جمعیت بالای ۱۵ سال است. اگر تغییرات نسبت اشتغال به جمعیت را در کشورهای جهان مورد بررسی قرار دهیم به شکل زیر میرسیم. در این شکل هر خط که از سمت چپ نمودار به سمت راست آن کشیده شده، نشاندهنده روند تغییرات نسبت اشتغال به جمعیت در یک کشور است.
در چند دهه اخیر شاخصهای اقتصادی مانند تورم حتی در برخی موارد تکرقمی و به مقدارهای متعارف خود در دنیا نزدیک شده اما نسبت اشتغال زنان در ایران در سی سال گذشته هیچگاه به مقدارهای متعارف آن در دنیا نزدیک نشده است
نرخ اشتغال از دریچه برابری جنسیتی
نسبت اشتغال مردان ایران با میانه جهانی آن یعنی ۶۵ درصد فاصله چندانی ندارد. به همین سبب اگر به جای اشتغال زنان، نابرابری اشتغال بین زنان و مردان را مبنای تحلیل قرار دهیم، وضعیت از آنچه گفته شد نامطلوبتر میشود. در آخرین آمار موجود در بانک جهانی نسبت اشتغال مردان در ایران ۵.۶ برابر اشتغال زنان بوده است. ایران از نظر شکاف جنسیتی اشتغال در سال ۲۰۲۰ بدترین وضعیت را در آمارهای جهانی در میان تمامی کشورها داشته است.
نسبت اشتغال به جمعیت زنان در ایران در دهه هفتاد شمسی به صورت مستمر رشد داشته که باعث شده ایران در آن سالها اندکی با قعر آمارهای جهانی فاصله پیدا کند، اما این روند در میانه دهه هشتاد شکسته میشود. در بیست سال گذشته ایران رشد چشمگیری درباره اشتغال زنان نداشته است. تنها در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ است که تلاش برای ترمیم شاخص تداوم پیدا میکند، اما آن هم حریف روند غالب در این دو دهه اخیر نمیشود.
اگر ایران در مسیر توسعه قدم بردارد
بر اساس تحلیلهای موجود با نگاه توسعهمحور، اگر ایران در مسیر توسعه قدم بردارد و گروه خود را از کشورهای درآمدی متوسط رو به پایین به کشورهای متوسط درآمدی رو به بالا بدل کند، باید اشتغال زنان خود را نیز تا حد همین کشورها افزایش دهد. میانه نسبت اشتغال به جمعیت زنان در این کشورها ۴۰% است.
نرخهای رشد سالانه نسبت اشتغال به جمعیت زنان در سی سال گذشته نشان میدهد، ایران در یک وضعیت خوشبینانه و در صورت حفظ یک روند رشد مستمر و با استفاده از ظرفیتهای موجود میتواند سالانه به طور متوسط حدود ۱% به نسبت اشتغال زنان خود اضافه کند. با این حساب، ایران برای طی این فاصله ۱۲% تا ۴۰% چیزی نزدیک به ۲۸ سال زمان نیاز دارد.
چرا مساله اشتغال زنان در ایران از اهمیتی ویژه برخوردار است؟
هیچ یک از شاخصهای توسعه در ایران چنین فاصلهای با سایر کشورهای جهان ندارد. در نتیجه شاید بتوان گفت ایجاد بهبود در هیچ شاخصی نیز تا این اندازه در ایران اولویت ندارد.
در چند دهه اخیر شاخصهای اقتصادی دیگر مانند تورم، حتی به صورت مقطعی و موقت کنترل شدهاند و در برخی موارد نیز تکرقمی شده و به مقدارهای متعارف خود در دنیا نزدیک شدهاند، اما نسبت اشتغال زنان در ایران در سی سال گذشته هیچگاه به مقدارهای متعارف آن در دنیا نزدیک نشده است. روند افزایشی آرام اشتغال زنان در دهه هفتاد شمسی در اواسط دهه هشتاد شکسته شد و تلاشهای اواسط دهه نود برای ترمیم آن نیز بیسرانجام ماند. نتیجه آن که نسبت اشتغال زنان ایران در مجموع ۲۰ سال، بهبودی هر چند اندک هم نداشته است.
بر اساس دادههای بانک جهانی، تنها ۶ کشور از نظر اشتغال زنان ارقامی پایینتر از ایران دارند؛ کشورهایی مانند سوریه، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین
نسبت اشتغال به جمعیت در حالی در میان مردان بیش از ۵ برابر زنان است که در بسیاری از سالها تعداد دانشجویان دختر از دانشجویان پسر بیشتر بوده است: «نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷، به ۳۷ درصد در سال ۱۳۷۴ و به ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ رسیده است».
دلیل دیگری که پرداختن به مساله اشتغال زنان را به عنوان یک نقطه ورود موثر به مسیر توسعه ایران مطرح میکند این است که اشتغال یک مساله پایهای و فراگیر است. وقتی فرد شغل نداشته باشد، استقلال مالی و پشتوانه ندارد و وقتی پشتوانه کافی نداشته باشد صدایی در جامعه ندارد. طرح موضوعاتی مانند کنترل تورم به عنوان مهمترین مساله اقتصادی در کشور و تمرکز بر آن در گفتمانسازی، گروههای اجتماعی را دچار سردرگمی میکند؛ چون تورم موضوعی فنی و پیچیده است و ماهیت آن به گونهای است که بیش از هر چیز به تصمیمات حاکمیت و مدیران اقتصادی بستگی دارد و افراد نمیتوانند در تحقق آن مشارکت کنند. وقتی کسی شغل نداشته باشد نمیتوان با سخن گفتن از مهار نقدینگی، کنترل پایه پولی، رشد اقتصادی و بالا بردن سواد اقتصادیاش از او انتظار اثرگذاری داشت.
اما شعار ایجاد اشتغال ظرفیتهای زیادی برای به کار انداختن موتور توسعه در کشور دارد. مساله اصلی اشتغال در ایران، در درجه اول چیزی نیست غیر از افزایش اشتغال زنان. با این حال، آنچنان که باید در حوزه عمومی به این موضوع پرداخته نمیشود. زنان نیمی از نیروی کار ایران هستند، اما هنوز از توان آنها در توسعه کشور استفاده نشده و تا زمانی که چارهای برای آن اندیشیده نشود، ایران مسیر خود را به سوی توسعه پیدا نخواهد کرد.