شايد همه افراد وسواس را صرفاً افرادي افراطي در شستوشو بشناسند اما وسواس شكلهاي متعددي دارد كه براي خيلي از افراد شناخته شده نيست.
مثلاً يك جوان 22 ساله هنگام مطالعه دروس خود با اين موضوع درگيري ذهني دارد كه چگونه كتاب را در دست بگيرد يا وضعيت بدني خود را در چه وضعيتي قرار دهد تا مطالب را بهتر ياد بگيرد. او اينقدر در اين فكر و جزئيات آن غرق ميشود كه عملكرد خود را از دست ميدهد.
يا نوجوان12 ساله ديگري كه هنگام راه رفتن نگران برخورد با اشيا است و بخشي از نگراني او اين است كه مبادا به ميز و صندلي برخورد كرده و به آنها آسيب برساند. او حتي از آسيب رساندن به اشياي بيجان مثل در و ديوار نيز احساس گناه و عذاب وجدان ميكند. به منظور آشنايي هرچه بيشتر با اين اختلال با دكتر حسن ميرزاحسيني، روانشناس و استاديار گفتوگويي كردهايم كه ماحصل آن را ميخوانيد.
وسواس و خاطرات گذشته
وسواس يا همان اختلال فكري و عملي يك اختلال اضطرابي مزمن است كه شامل تكرار افكار ناخواسته و اجبار براي انجام رفتارهاي كليشهاي ميشود. اگرچه فرد متوجه است كه اين افكار غير منطقي و مزاحم هستند اما قادر به بيرون راندن آنها از ذهن خود نيست.
گاهي افراد مبتلا به وسواس تلاش ميكنند تا به واسطه انجام فعاليتهايي مثل شمارش كردن از فكر مزاحم خود اجتناب كنند براي نمونه در يك جلسه مشاوره، بيماري به ياد آورد كه ابتدا تلاش داشته با خواندن شماره پلاك ماشينها از فكر كردن به اين موضوع دوري كند كه مبادا پدرش به سرطان مبتلا شود. سالها بعد او فراموش كرده بود كه چرا اينقدر بيهوده به پلاك خودروها توجه ميكند و شماره روي آنها را ميخواند.
گاهي نيز افراد سعي ميكنند از طريق تكرار رفتار خاصي فكر مزاحم خود را خنثي كنند مثل خانمي كه از شستن دهان خود به صورت وسواسي شكايت داشت. وي در جلسه درمان به خاطر آورد زماني كه هفت سال بيشتر نداشت مادرش او را به دلايلي تنبيه كرده است. بعد از اين تنبيه وي در دنياي كودكانه خود آرزوي مرگ مادر را داشته و تصور كرده كه اين آرزو بلافاصله تحقق خواهد يافت.
لذا از همان موقع دچار عذاب وجدان و اضطراب شده و براي پاك كردن اين آرزوي خود دهانش را آب كشيده است. با آب كشيدن دهان اضطراب او كمي كاهش يافته ولي اين آرزوي ناخواسته همچنان در فكر وي تكرار شده و لذا شستن دهان نيز پي در پي تكرار شده است. اكنون بعد از گذشت 20 سال از آن واقعه اين خانم آگاهي نداشت كه چرا نسبت به نجس شدن دهان خود حساس است و بايد آن را مدام آب بكشد.
تمايز بين وسواس فكري و عملي
تمايز وسواس فكري از وسواس عملي از آن جهت اهميت دارد كه وسواس فكري باعث اضطراب شده اما وسواس عملي براي كنترل يا كاهش دادن اضطراب انجام ميشود. به نظر ميآيد كه تشخيص وسواسهاي عملي سادهتر است چون نمود بيروني دارند مثل دستكش پوشيدن در تمام مدت شبانهروز براي پرهيز از آلودگي.
با اين وجود تشخيص بعضي از رفتارهاي وسواسي چندان آسان نيست مثل رفتارهاي اجتنابي به منظور پيشگيري از حوادث ناگوار از جمله اجتناب از خوردن غذاهاي خاص يا اجتناب از پوشيدن لباسهايي با رنگهاي خاص اما تشخيص افكار وسواسي به مراتب دشوارتر است.
پيامد هاي اختلال وسواس
وسواس باعث اختلال در عملكرد روزمره شده و زندگي فردي و اجتماعي شخص را مختل ميكند. فرد مبتلا بيشتر وقت خود را در اضطراب و نگراني ميگذراند مثلاً فردي كه وسواس وي به نگراني از آلودگي و بيمار شدن محدود شده مدام مراقب است كه با اشياي آلوده برخورد نداشته باشد.
وي از رفتن به محيطهاي آلوده اجتناب ميكند يا سعي فراوان دارد تا اشياي شخصي خود را تميز نگه داشته و آن ها را مرتباً پاك كند. بديهي است كه اين نوع مراقبت افراطي و نگراني بيش از حد انرژي زيادي از وي ميگيرد.
ناگفته نماند رفتارهاي ناشي از وسواس وقتي در بين رفتارهاي اجتماعي يك فرد بروز كند قطعاً باعث ميشود به روابط اجتماعي بين او و اطرافيانش آسيب بزند. افراد وسواسي در حريم خصوصي، اتاق كار و محيط خانه خود محدوديتهاي خاصي قائل ميشوند. مثلاً وسواسيها فقط جاي خاصي مينشينند، از وسايل خاص، آن هم به شكل غيرمتعارف استفاده ميكنند حتي در بسياي موارد از گوشههاي راهرو رفت و آمد ميكنند.
تغيير رفتار وسواسيها حتي بر نوع رابطه آنها با پدر و مادر و فرزندانشان هم تأثير ميگذارد چون آنها ناخواسته رفتارهايي از خود بروز ميدهند يا اطرافيانشان را وادار به انجام رفتارهاي مورد پسندشان ميكنند. براي مثال والدين وسواسي با ايجاد محدوديتهاي زياد يا تذكرات بيش از حد فرزندان خود را تحت فشار رواني شديدي قرار ميدهند.
آن ها به دليل وسواس ممكن است از رفتن به ميهماني يا ميهماني دادن اجتناب كنند كه باعث محدود شدن روابط اجتماعي آنها ميشود. نكته مهم در مورد وسواسيها اين است كه آن ها با تغيير زمان و موقعيت جغرافيايي عادتهاي متفاوتي ازخود بروز ميدهند.
براي مثال در فصول خاصي از سال ميزان وسواس در آن ها به اوج خودش ميرسد يا زماني كه يك وسواسي به مسافرت مي رود ناخودآگاه نسبت به زمانهاي حضور در خانه ممكن است وسواس كمتري از خود بروز دهد يا بالعكس ظهور رفتارهاي وسواسي در او به اوج خودش برسد خلاصه كلام اينكه ميزان وسواس افراد نيز از موقعيتي به موقعيت ديگر متفاوت است.
افكار و رفتارهاي وسواسي تااندازهاي در همه ديده ميشود اما هنگامي كه شدت و فراواني نشانهها افزايش يابد تشخيص اختلال داده ميشود. با اين همه بسياري از افراد وسواسي نسبت به بيماري خود بينش نداشته و قبول ندارند كه رفتار وسواسي آن ها ناشي از يك اختلال است بلكه فقط خودشان را تميزتر از بقيه دانسته و حتي از عدم رعايت قواعد مربوط به تميزي و طهارت توسط ساير افراد خانواده يا دوستان و همكاران نيز شكايت دارند.
بسياري از بيماران وسواسي از مراجعه براي درمان اجتناب ميكنند يا در صورت مراجعه براي تغيير مقاومت نشان ميدهند. البته اكثر بيماران وسواسي بخش مهمي از دوران زندگيشان را در دوره انكار سپري ميكنند يعني به طور كامل منكر وسواس بودنشان ميشوند و در نهايت هم از زيربار پذيرش اين بيماري شانه خالي ميكنند.
در نهايت بيماران وسواسي پس از گذشت سالها از شروع وسواس و تنها به دليل عوارض و پيامدهاي جسماني، روانشناختي و اجتماعي، سرخورده و نااميد به مشاوره و درمان روي ميآورند.
شيوع و سبب شناسي بيماري نادر
مردان و زنان به يكاندازه ممكن است به اختلال وسواسي جبري مبتلا شوند. اما ابتلا به اين اختلال در مردان عمدتاً در سنين پايينتري نسبت به زنان روي ميدهد. وسواس زمينه خانوادگي دارد و معمولا افراد فاميل نيز به وسواس مبتلا هستند.
از طرف ديگر ميزان بروز همزمان وسواس در دوقلوها زياد است كه اين موضوع نشان دهنده تأثير عوامل ژنتيكي در بروز وسواس است اما ژنهاي خاصي مسئول اين بيماري هستند و همچنين مكانيسم تأثير آنها شناخته نشده است.
ويژگي اصلي افراد مبتلا به وسواس اين است كه به دنبال كسب اطمينان از سوي ديگران هستند. مثلاً مكررا سؤال ميكنند كه آيا دستهاي خود را شستهاند؟ آيا در خانه را بستهاند؟ آيا شير گاز را چك كردهاند؟
بنابراين تا زماني كه اين اطمينان را پيدا ميكنند يا تا وقتي كه ديگران با رفتارهاي وسواسي آنها همراهي ميكنند درصدد درمان برنميآيند. اما زماني كه به تدريج سطح آشفتگي بالا رفته و روابط فردي و عملكرد آنها مختل ميشود به فكر درمان ميافتند. بيشتر افراد وسواسي به دليل ويژگي كمالگرايي خود به شيوه درماني يا به درمانگران اعتماد نميكنند.
آن ها فكر ميكنند كه خودشان بايد در اين زمينه عمل كنند يا از روشي استفاده كنند كه حتماً آزموده شده باشد. به عبارت ديگر در خصوص درمان خود نيز وسواس و ترديد نشان ميدهند. عدهاي از آنان به دنبال يك داروي جادويي هستند كه با مصرف آن بلافاصله خوب شوند و عدهاي ديگر به دليل عوارض دارو مثل خواب آلودگي از مصرف هر نوع دارويي اجتناب ميكنند.
اگر افراد مبتلا به وسواس در مراحل اوليه كه برخي از علائم اين بيماري را به طور خفيف تجربه ميكنند به درمان بپردازند ميتوان از تشديد علائم پيش از آنكه به طور كامل دچار بيماري شوند، جلوگيري كرد.
بيماران وسواسي بايد در نظر داشته باشند كه درمان اين بيماري پيرو قانون همه يا هيچ نيست يعني نبايد انتظار داشته باشند كه بعد از شروع درمان همه علائم آن ها به كلي از بين رود بلكه علائم بيماري آنها طي جلسات درماني به تدريج كاهش مييابد به صورتي كه پيشرفت درمان در بعضي از جلسات بيشتر احساس ميشود.
نكته قابل توجه اين است كه بسياري از افراد به دليل توقعات غيرواقع بينانه خود بعد از چند جلسه روان درماني نااميد از اينكه پيشرفتي حاصل نشده درمان را ترك ميكنند. براي درمان وسواس از رويكردهاي مختلف دارو درماني، رفتار درماني، شناخت درماني، درمان شناختي – رفتاري و روان تحليلي استفاده ميشود كه همگي در درمان يكپارچه نگر تركيب ميشوند.
در دارو درماني براي درمان اختلال وسواس بيشتر از داروهايي استفاده ميشود كه مهار كننده انتخابي بازجذب سروتونين هستند و مقدار سروتونين در مغز را افزايش ميدهند. از جمله داروهاي رايجي كه براي درمان اختلال وسواس تجويز ميشود ميتوان به فلوكستين، سرترالين، سيتالوپرام، پاروكستين و سيتالوپرام اشاره كرد. در درمان اختلال وسواس همچنين از داروهايي چون اولانزاپين و رسپريدون نيز استفاده ميشود.
اين گروه از داروها معمولاً بازخورد بسيار خوبي در درمان اختلال وسواس اجباري و همچنين اثرات جانبي بسيار كمي دارند.
نحوه درمان در روان درماني
در روان درماني شناختهترين و مؤثرترين نوع درمان براي اختلال وسواس، مواجهه و جلوگيري از پاسخ است. اين نوع درمان كه معمولاً طي 12 جلسه يك ساعته انجام ميشود داراي منطق سادهاي است به اين معنا كه مثلاً در وسواس آلودگي شستن دستها در واقع به اين دليل از روي اجبار انجام ميشود كه باعث كاهش اضطراب فرد ميشود و فرد براي مدت كوتاهي بلافاصله بعد از شستن دستها احساس آرامش ميكند.
ولي چند دقيقهاي طول نميكشد كه نگراني از آلوده شدن دستها دوباره تمام وجود فرد را در بر گرفته و طبيعتاً به دنبال اين اضطراب ميل و اجبار به شستوشو شدت ميگيرد. در اين نوع درمان در مرحله مواجهه از بيمار خواسته ميشود تا با موقعيتهاي ترسناك و افكار مزاحم خود روبهرو شود.
مثلاً در مورد همين وسواس آلودگي از فرد خواسته ميشود به تدريج دست خود را آلوده كرده و تا جايي پيش رود كه بتواند دست خود را بدون احساس چندش يا ترس در سطل آشغال فرو برد.
هدف اين است كه در حالت آلودگي بماند تا اضطراب ايجاد شود به گونهاي كه تمايل و اجبار به شستن دستها شديداً افزايش يابد. در مرحله جلوگيري از پاسخ بيمار به كمك درمانگر تلاش ميكند در مقابل وسوسه شستن دستها مقاومت كند. او همچنان در مقابل اين ميل وسواسي ايستادگي ميكند تا مرحلهاي كه ديگر هيچ اجباري براي شستن دستها احساس نكند و بياموزد كه اگر رفتار وسواسي نداشته باشد ابداً اتفاقي نخواهد افتاد.
استفاده از اين تكنيك براي درمان افكار وسواسي سختتر است ولي در واقع ماهيت درمان وسواس فكري و عملي يكسان است. افراد وسواسي ممكن است بتوانند در مقابل انجام يك رفتار وسواسي مثل آزمايش دادن براي تشخيص اينكه به يك بيماري مهلك مثل ايدز مبتلا هستند يا خير مقاومت كنند، ولي نميتوانند ترس از ابتلا به بيماري را از ذهن خود دور سازند.
پژوهش در زمينه فرونشاني فكر نشان داده است كه هرچه بيشتر سعي كنيد درباره چيزي فكر نكنيد، به طور متناقض بيشتر به آن فكر خواهيد كرد.
چطور با افكار وسواسي برخورد كنيم؟
يك روش واقعي به منظور برخورد با افكار وسواسي اين است كه اگر مي خواهيد كمتر به آن فكر كنيد، بيشتر به آن فكر كنيد! شما نميتوانيد از ترسهاي ايجاد شده به واسطه افكار وسواسي خود فرار كرده يا از آنها اجتناب كنيد. بايد با ترس ها مواجه شد نه اينكه از آن ها فرار كرد.
افراد وسواسي بهاندازه كافي در حالت ترس باقي نميمانند تا ياد بگيرند كه ترسهايشان غيرمنطقي است و اضطرابشان خود به خود و بدون انجام رفتار وسواسي يا اعمال خنثي ساز ديگر از بين خواهد رفت.