در ارتباط با مساله اعتیاد، بسیاری روی عوامل موثر بر این پدیده و تبعات آن تمرکز دارند حال آن که هنوز خیلیها از دستهبندی مواداعتیاد آور شناخت درستی ندارند. مساله مهمتر، ترک سوءمصرف است که عموما تصورات و دیدگاههای مربوط به آن شاید چندان با واقعیات این پدیده سازگار نباشد.
در این پیوند، دکتر «امید مساح چولابی» پژوهشگر مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی به مواد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با ایرنا گفتوگویی داشته که متن آن را در ادامه میخوانیم؛
انواع مواد و دستهبندی که شناخت آنها را آسانتر میکند
مساح در خصوص دستهبندی انواع مواد میگوید: در گذشته موادی که مورد سوءمصرف قرار میگرفت با عنوان مواد مخدر شناخته میشد اما عمدتا منظور از این مواد، آنهایی بود که بیشتر در بازار در دسترس بود؛ مثل تریاک، هروئین و حشیش که سه ماده اصلی و از دیرباز در بازار بودند و به طور غیرعلمی و محاورهای با عنوان مواد مخدر شناخته میشدند. این سادهترین دستهبندی بود که از قدیم به کار میرفت، اما به تدریج کارشناسان متوجه شدند اختلافاتی بین این مواد، علایم و عوارض آنها وجود دارد که نمیشود همه را در یک دستهبندی با عنوان مواد مخدر گنجاند. بعدها که آشنایی بیشتری با این مسائل صورت گرفت، به این نتیجه رسیدند که برخی مواد که بسیار پرمصرف هم هستند، علایم متفاوتی نسبت به مخدرها دارند؛ دستهای که محرک خوانده میشوند.
از سوی دیگر، در دو یا سه دهه اخیر برای بعضی مواد نامگذاری با عنوان روانگردان در جامعه باب شده که عنوان درستی نیست زیرا همه موادی که مورد سوءمصرف قرار میگیرند، اساسا روانگردان هم هستند. یعنی به نوعی روان، احساسات، ادراکات و رفتار فرد را تحت تاثیر قرار میدهند و به نوعی باعث تغییر خلق و خوی شخص میشوند. از جمله این مواد میتوان به گروه حشیش و مشتقات آن مانند ماری جوآنا یا گل و نیز گروه آمفتامینها مثل شیشه و قرص اکستازی که از دهه ۸۰ مصرف آن بسیار شایع شد اشاره کرد. این مواد عموما وابستگی جسمی کمتری داشتند و بیشتر روان و ذهن افراد را درگیر میکنند.
اگر بخواهیم دستهبندی دقیقتری از مواد ارائه کنیم باید آنها را تحت ۳ یا ۴ دسته کلی محرکها، توهمزاها، مخدرها و سداتیوها یا دپرسانتها یعنی داروهایی که باعث آرامش میشوند و خوابآورند قرار دهیم.
محرکها مثل قرصهای اکستازی یا شیشه، کوکائین و کاتینونل هستند. دپرسانتها از قبیل دیاسزپام، لوراسزپام و الکل هستند. توهمزاها دسته دیگری هستند که در برخی خصوصیات شبیه محرکها و بعضی ویژگیها متفاوت از آنها هستند؛ مثل ال. اس. دی یا کتامین که خیلی شایع و پرمصرف نیستند.
مخدرها هم که دسته چهارم هستند، از قدیم جزو شناختهشدهترین مواد هستند. مثل شیره تریاک، مورفین، تریاک، هروئین و برخی داروهای شبیه مرفین که برای درمان وابستگی (ترک اعتیاد) مصرف میشوند اما ممکن است خود نیز مورد سوءمصرف قرار بگیرند مانند متادون.
کدام پرمصرفترند؟
به گفته این پژوهشگر حوزه اعتیاد، در آخرین بررسی که از نظر شیوع مصرف مواد انجام شده گفته میشود تقریبا حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد از مواد مصرفی از گروه مخدرها هستند که شامل تریاک، شیره تریاک و هروئین میشود.
در این بررسی، مواد مصرفی حدود ۲۰ درصد از مصرفکنندگان شیشه بوده و حدود ۵ درصد گل، حشیش و مشتقات آنها را مصرف میکنند.
لازم به ذکر است که این پرتفو و سبد مصرفی مواد بین کسانی است که مصرف هر روزه و وابستگی کامل دارند. بدیهی است در مصارف چند روز در میان قضیه متفاوت است و مصرف حشیش و مشتقات آن بالاتر قرار میگیرد.
سه دلیل عمده برای اعتیاد
مساح درباره عوامل زمینهساز گرایش به مصرف مواد میگوید: این عوامل در سه دسته فردی، خانوادگی و اجتماعی قرار میگیرد. از جمله عوامل فردی، میتوان به زمینههای ژنتیکی، صفات شخصیتی و خلقی و اختلالهای هیجانی و عاطفی اشاره کرد. برای مثال کسانی که ویژگی تکانشگری و سرکشی دارند، بیشتر احتمال دارد به سوء مصرف مواد روی آورند.
از دیگر عوامل فردی که میتواند در مصرف مواد نقش داشته باشد اموری از قبیل فاجعهسازی مشکلات، دردها و فشارها هستند که در برخی موارد میتواند منجر به مصرف مواد مخدر شود. همچنین اعتقادات و باورهای ضعیف و از همگسیخته نیز از دیگر عواملی هستند که در ایجاد احساس پوچی و بیهدفی و مصرف موثرند.
از نظر خانوادگی اموری از قبیل بدرفتاری والدین با فرزندان، اختلالات روانپزشکی در خانواده، سابقه سوءمصرف مواد در خانواده که اموری مثل در دسترس بودن مواد را به همراه میآورد، مشکلات و اختلافات خانوادگی، سطح پایین تحصیلات اعضای خانواده و نظارتهای ضعیف و دادن پول توجیبیهای کنترل نشده از سوی آنها را موثر است. از نظر اجتماعی نیز میتوان به وضعیت اقتصادی و فرهنگی جامعه اشاره کرد. برای مثال وقتی نشاط، امنیت و سرمایههای مثبت اجتماعی کاهش یابد، گرایش به مصرف مواد و پر کردن خلاهایی از این طریق زیاد میشود.
درمان اعتیاد متوجه چه آسیبهایی است؟
پژوهشگر حوزه اعتیاد در خصوص اقداماتی که به منظور ترک مصرف مواد صورت میگیرد توضیح میدهد: در بخش درمان از نیمه دوم دهه ۸۰ میلادی درمانهای دارویی که مبتنی بر شواهد علمی بوده و در دنیا تجارب موفقی داشته، استفاده شده است. مراکز درمانی برای افرادی که سابقه طولانیمدت مصرف مواد و چندین بار تجربه ناموفق درمان در این زمینه داشتند، کارایی داشته است. در واقع برای اینکه کیفیت زندگی این دسته از افراد بالاتر رود این مراکز به وجود
در این مراکز مواد و داروهایی که به صورت قانونی و با هزینه اندک و کمتر از مواد در دسترس است، تهیه میشد میتوانست برای مدتی بسته به هر فرد متفاوت جایگزین مواد مصرفی قبلی گردد. در مورد این درمانها، به هیچ وجه قطع کامل دارو طی مدتی معین صورت نمیگیرد و اساسا چنین چیزی هدف درمان نیست و تنها هدف کاهش آسیب و افزایش کیفیت زندگی بوده است.
این آسیبها عبارتند از نخست آسیبهایی که بر اثر تزریق و خطرات استفاده از سرنگ و سوزن مشترک یا آلوده اتفاق میافتد، دوم مشکلات ناشی از اقدام به رفتارهای پرخطر جنسی یا اجتماعی و ارتکاب بزه تحت تأثیر مصرف مواد و القائات مواد مصرفی، سوم پیامدهای تدخین طولانی مدت مواد و قرارگرفتن سیستم قلبیتنفسی در معرض دود، چهارم آسیبهای نشستن و قرارگیری طولانیمدت در پوزیشنهای غیراستاندارد حین تدخین و پنجم آسیبهایی که به دنبال بسیاری از عوارض مصرف مواد بروز مییابد. امروزه حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از مراکز ترک اعتیاد از این برنامهها استفاده میکنند تا این آسیبها را تا حد ممکن برطرف سازند.
شیوههای درمان سوءمصرف مواد و موفقیتهای ناچیز
مساح درباره چرخه موفقیت مراکز درمانی میگوید: با توجه به اینکه برنامههای درمانی متعدد و متفاوتی وجود دارد، بنابراین ارزیابی عملکرد مراکز درمانی نیز با یکدیگر متفاوت است. برای مثال در برخی مراکز که برنامههای درمان صرفا دارویی است شاخصهای ارزیابی خاص خود را دارند و درمانهای غیردارویی و پرهیزمدار معیارهای خاص خود.
در برخی مراکز درمانی پرهیزمدار یا در مراکز اقامتی که اصطلاحا به آنها کمپ هم گفته میشود، امکانی برای اقامت افراد به صورت کوتاهمدت، میانمدت و یا بلندمدت دورهای ایجاد میشود و سپس گروهدرمانی در قالب برنامههای خودیاری و تجمعی ادامه مییابد. در این مراکز بلندمدت که در واقع اجتماعیدرمانمدار است علاوه بر درمان، آموزش مهارتهای زندگی و فنی حرفهای هم آموزش داده میشود و یکی از اهداف راهاندازی این است که زمینهای برای اشتغال افراد در آینده فراهم شود. البته هماکنون این روش کمرنگ شده است.
باید توجه داشته باشیم که در کل دنیا نرخ موفقیت درمان اعتیاد بسیار پایین است و در بهترین مراکز درمانی هم هیچ گاه موفقیت بیشتر از ۲۵ درصد حاصل نشده است و عمدتا موفقیتها در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد بوده است.
درمان اعتیاد و مساله نظارت
این پژوهشگر ادامه میدهد: در دهه ۹۰ مراکز درمان اعتیاد خصوصا مراکز درمان دارویی موفقیت بزرگی به دست آوردند که قابل کتمان نیست و آن متوقف ساختن نرخ رشد بیماریهای عفونی و واگیر ناشی از سرنگ مصرفکنندگان مواد و رفتارهای پرخطری بود که متعاقب مصرف، افراد به آنها مبادرت میورزیدند. همچنین مستنداتی وجود دارد که نشان میدهد نرخ هپاتیت، ایدز و بیماریهای جنسی هم روند نزولی داشته است.
این مراکز هم اشکالاتی دارند که به خاطر آن، نیازمند ارزیابیهای بهتر و نظارتهای دقیقتر هستند. لازمه نظارت و ارزیابی دقیقتر نیز مشخص کردن شاخصها و معیارهای نظارت و ارزیابی دقیقتر، علمیتر، مستندتر و کاربردیتر است. در واقع انتقادی که اخیرا به سیستمهای درمانی است این است که نیاز دارند عملکردشان را ارتقا دهند و برای ارتقا نیازمند ارزیابیهای دقیقتر از وضعیت موجود و برنامهریزی برای رسیدن به وضعیت مطلوب هستند.
لازمه این ارزیابیها، نظارتهای درست است و این نظارتها به شاخصها و معیارهای سنجش کمی، علمی و کاربردی مشخص وابسته است که در دسترس نیست و باید برخی از این شاخصها تعریف و معین شود تا بتوان بر اساس آنها ارزیابیهای دقیقتری برای برنامهریزیها به منظور بهبود و ارتقایشان انجام داد.
برخی دشواریهای ترک
به گفته مساح، دشواری ترک ناشی از ماهیت اعتیاد است؛ به این معنی که افراد پس از چند سال قطع مصرف و ترک، مجدد به سمت آن کشیده میشوند. بنابراین، علاوه بر مراکز درمانی، عوامل دیگری هم هستند که که در پاکی و دوری از مصرف مواد نقش دارند و از جمله آنها وظایفی است که برعهده سایر نهادهای دولتی، مردم، ارگانها و انجمنها قرار دارد. مادامی که این وظایف به درستی انجام نشود و زمینهها فراهم نشود، نمیتوان انتظار موفقیت بالا را داشت.
وی در خصوص نحوه توزیع مراکز درمانی هم میافزاید: یکی از انتقادها و ایراداتی که نسبت به مراکز درمان دارویی یا سرپایی وجود دارد، عدم توزیع موزون برحسب نیاز مراکز در کل کشور است؛ به نحوی که در برخی از شهرهای بزرگ خصوصا در تهران تعداد مراکز بسیار بیشتر از حد نیاز است در برخی مناطق روستایی یا صعب العبور تعداد مراکز کمتر، فواصل بین مراکز بیشتر و دسترسیها اندک است. بنابراین اگرچه بر حسب استانداردهای جهانی، تعداد مراکز مناسب است، اما گستره توزیع آنها ناموزون و نامناسب است.
این پژوهشگر به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و میگوید: برنامههای ارتقایی بسیاری مد نظر است که از حوصله این بحث خارج است ولی اگر بخواهم فقط یک پیشنهاد برای افزایش اثربخشی و موفقیت برنامههای مراکز درمان دارویی ارائه کنم، توصیه به راهاندازی گروه همتا و خودیاری برای افراد تحت درمان با دو داروی متادون و بوپرنورفین است.
در واقع مهمترین نیروی محرک انگیزشی و قوای پیشران در گروههای خودیاری معتادان گمنام (درمان غیردارویی) و کنگره شصت (درمان دارویی) جهت ماندگاری در درمان، همان تجمعات آنها و جلسات گروهی و با هم بودنشان است. معتقدم اگر این امکان برای افراد تحت درمان با این دو دارو فراهم بشود، از انگ نادرستی که متوجه درمانهای دارویی و خصوصا این دو داروست کاسته شده و امکان تجمعات جمعی و برنامههای گروهی خودیاری هم فراهم میشد که در بهبود عملکرد آنها میتواند موثر واقع شود. این برنامههای گروهدرمانی میتواند به همافزایی افراد، تقویت انگیزهها، عملکردها و تغییر نگرش آنها کمک کند.
منبع ایرنا