مهرماه سال 1392، مجلس شورای اسلامی قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را تصویب کرد و در آییننامه اجرائی آن نحوه واگذاری کودکان به سرپرستان قانونی آنها توضیح داده شد. در بخشی از این قانون روند صدور شناسنامه برای فرزندخواندهها هم ذکر شده بود.
به گزارش روابط عمومی بنیاد به نقل از سلامت نیوز، به گفته سیدعلی کاظمی، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک، در قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست به صراحت آمده در مواردی که کودکان به فرزندخواندگی سپرده میشوند، در شناسنامه آنها این واقعه ثبت میشود. او به ایسنا گفته است: «البته اکنون در صفحه توضیحات درج میشود و شفاف هم به ثبت نمیرسد و نوشته میشود که طبق رأی دادگاه نام و نام خانوادگی کودک تغییر یافت و نام پدر و مادر کودک به عنوان (پدرخوانده و مادرخوانده) هم ثبت میشود. مشکلاتی در این زمینه وجود دارد که باید این مشکلات رفع شود».
مشکلات شناسنامه فرزندخواندهها جزئیاتی دارد که مونیکا نادی، فعال حقوق کودکان و وکیل دادگستری، در گفتوگو با «شرق» به آنها میپردازد: «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بیسرپرست در سال 1392 ابلاغ و اجرائی شده است. در ماده 22 این قانون آمده است وقتی حکم فرزندخواندگی صادر میشود، دادگاه مراتب حکم را به اداره ثبت احوال اعلام میکند و این اداره مکلف است برای این کودکان شناسنامه صادر کند. در شناسنامه سرپرستان کودک هم مشخصات کودک ثبت میشود. در شناسنامه جدید هم نام و نام خانوادگی سرپرست یا زوجین سرپرست به کودک داده میشود اما در قسمت توضیحات شناسنامه ذکر میشود که این نام ناشی از حکم سرپرستی بوده است و اگر پدر و مادر اصلی کودک هم مشخص باشند، نام آنها هم ذکر میشود».
او ادامه میدهد: «حال اداره ثبت احوال بهجز اینکه این موضوع را در توضیحات شناسنامه ثبت میکند، در سوابق هویتی خودشان هم این موضوع را حفظ میکنند. این ماده قانونی به کودک این اختیار را میدهد که وقتی 18ساله شد، انتخاب کند که شناسنامه به نام سرپرستانش باشد یا آن را تغییر دهد. در واقع اگر والدین اصلی کودک موجود نباشند، او میتواند شناسنامهاش را با نام مورد نظر خودش دریافت کند. در واقع این قانون این حق را برای این کودکان در نظر گرفته است».
این وکیل دادگستری در توضیحات بیشتر میگوید: «ماده 22 آییننامهای هم دارد که در آن دو حالت در نظر گرفته شده است. یکی اینکه وقتی کودکی به سرپرستی گرفته میشود، از قبل سند سجلی شناسنامه داشته باشد؛ یعنی این شناسنامه اولیه، یا به نام والدین واقعی کودک گرفته شده یا اینکه این سند از قبل توسط بهزیستی برای کودک گرفته شده باشد. این موضوع از نظر اجرائی تفاوتهایی را ایجاد میکند. اما اگر کودک پیش از فرزندخواندگی هیچگونه سند سجلی نداشته باشد، در عمل همان رویهای که توضیح دادم برای گرفتن شناسنامه او طی خواهد شد».
چنانچه گفته شد در ماده 22 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست به صراحت گفته شده است که اداره ثبت احوال مکلف است شناسنامه جدیدی برای کودک یا نوجوان تحت سرپرستی با درج نام و نام خانوادگی سرپرست یا زوجین سرپرست صادر و در قسمت توضیحات مفاد حکم سرپرستی و نام و نام خانوادگی والدین واقعی وی را در صورت مشخصبودن، قید کند.
نادی همین موضوع را مهمترین انتقاد به این ماده میداند: «چه لزومی دارد مفاد حکم سرپرستی در شناسنامه کودک ثبت شود. این موضوع میتواند تبعات و مشکلاتی برای کودک ایجاد کند. در واقع هرجایی که شناسنامه کودک ارائه میشود ضرورتی ندارد که فرزندخواندگی او مشخص شود. اما متأسفانه این موضوع در شناسنامه درج میشود و به همین دلیل هم مورد انتقاد است».
او معتقد است: «آنچه درست است این است که این موضوع همیشه در سیستم ثبت احوال وجود داشته باشد، منطقی هم هست. اما ثبت آن در سند سجلی شناسنامه که فرد برای احراز هویت خود به آن استناد میکند، ممکن است او را در معرض قضاوت جامعه قرار دهد. ضمن اینکه واقعا لزومی هم ندارد که همه مطلع شوند این فرد فرزندخوانده بوده است».
خانوادههای موقت
او به اصلاح آییننامه اجرائی قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در سال جاری هم اشاره میکند. در ماده 13 این اصلاحیه آمده است: «سازمان بهزیستی میتواند کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست را که به دستور مرجع قضائی به سازمان معرفی شده یا میشوند تا تعیین تکلیف نهایی در مرجع قضائی، به طور موقت رأسا یا از طریق مؤسسات مراقبت خانوادهمحور به خانوادههای دارای صلاحیت بسپارد».
منظور از مؤسسه مراقبت خانوادهمحور هم مؤسسهای است که طبق ماده ۳۶ قانون، با مجوز سازمان بهزیستی تأسیس شده باشد و مدیریت و نظارت بر نگهداری و مراقبت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست را در خانوادهها بر عهده دارد. این وکیل دادگستری دراینباره توضیح میدهد: «در اصلاح این آییننامه علاوه بر نهاد فرزندپذیری که وجود دارد و به صدور شناسنامه جدید برای کودک به نام سرپرستانش منتهی خواهد شد، نهادی را هم به صورت موقت پیشبینی کرده است. طی آن کودکانی که موضوع این ماده هستند میتوانند تا زمانی که در مرجع قضائی به صورت نهایی تعیین تکلیف شوند، به طور موقت از طریق بهزیستی یا مؤسساتی که مراقبت خانوادهمحور هستند، به خانوادههای دارای صلاحیت سپرده شوند. یعنی نهادی را به عنوان خانواده موقت یا امین موقت برای کودک در نظر گرفته است. البته در این آییننامه و طی این روند، موضوع شناسنامه این کودکان را تصریح کرده است. شناسنامه هم طبیعتا زمانی صادر میشود که حکم سرپرستی دائمی و فرزندخواندگی صادر شود. وقتی خانواده امین موقت است و کودک به صورت موقت به خانوادهای سپرده شده، نباید شناسنامه او به نام والدین موقتش صادر شود؛ چون هنوز معلوم نیست در نهایت چه اتفاقی برای این کودک رخ خواهد داد».
دبیر مرجع ملی حقوق کودک در رابطه با همین موضوع به ایسنا گفته بود: «خانواده امین خانوادهای است که به صورت موقت از کودک نگهداری میکند و در این موارد ما باید پیگیری کنیم که شناسنامه با کد جدید به او داده شود». او همچنین تأکید کرده بود که به دنبال اصلاح قوانین هستند تا علاوه بر حفظ کرامت کودکان، بیشترین امنیت و مصونیت را در این تغییر هویتها و تغییر شناسنامهها داشته باشند و کودکان گرفتاری نداشته باشند. ضمن اینکه به گفته او گاهی در مدارس برای کودکان مشکلاتی پیش میآید.
مونیکا نادی به گفتههای دبیر مرجع ملی حقوق کودک هم استناد میکند: «این همان موضوعی است که آقای کاظمی هم اخیرا به آن اشاره کرده است؛ یعنی در اختیار گذاشتن کد جدیدی برای این کودکان. اما در این موضوع هم اماواگرهایی وجود دارد. اگر قرار باشد کودکی به صورت موقت به فرزندخواندگی پذیرفته شود، وضعیت شناسنامه او نامعلوم است و صدور شناسنامه هم که مستلزم صدور حکم قطعی است. در عین حال ممکن است گرفتاریها و مشکلات زیادی به جهت نداشتن شناسنامه برای کودک ایجاد شود. بنابراین برای این موضوع باید راهحلی اتخاذ شود و متأسفانه تاکنون لاینحل باقی مانده است».
کودک اسباببازی نیست
سمانه حقیری، روانشناس نیز درباره موضوع هویتیابی کودکانی که به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند، به «شرق» میگوید: «همه کودکان مشکلاتی در زمینه هویت دارند و نمیتوان گفت که تنها فرزندخواندهها در این زمینه با مشکلاتی مواجهاند. از سوی دیگر وقتی کودکی فرد تمام میشود و او وارد مرحله نوجوانی میشود، زمانی است که هویتیابی فرد آغاز میشود. بنابراین تمام کودکان در این سن با مسائل و چالشهایی روبهرو هستند. اغلب خانوادهها با سرکشیها، پنهانکاریها و اختلاف سلیقه با والدین، لجبازی و تمایل به استقلال فرزندانشان مواجه هستند. بنابراین نمیتوان گفت برخی مشکلات از قبیل موضوعاتی که مثال زدم، فقط مختص به فرزندخواندههاست و تمامی کودکان برای کسب هویت در این سنین با چنین بحرانهایی مواجهاند».
او توضیح میدهد: «وقتی زوجینی کودکی را به فرزندخواندگی میپذیرند، بهتر است این واقعیت را در بهترین شرایط ممکن با او در میان بگذارند و بگویند که این کودک از کجا آمده است. درحالیکه در اغلب موارد ابتدا نام و حتی نام خانوادگی کودک تغییر میکند و گمان بر این است که مشکلات حل شده است. اما طبعا این کودک بزرگ میشود و بعدها دچار بحران خواهد شد. بااینحال، اگر در همان سنین کودکی واقعیت به نحو درستی به او منعکس شود، کودک درک درستی از شرایط خود خواهد داشت و طبیعتا با امنیت و آرامش بیشتری دورانی را که مربوط به هویتیابی او است، سپری خواهد کرد. وقتی کودک ببیند با اینکه در خانوادهای که در آن زندگی میکند، متولد نشده اما آنها او را پذیرفته و به او محبت میکنند، احساس امنیت بیشتری میکند و در کنار خانواده جدید خود بحران بلوغ را سپری خواهد کرد».
او معتقد است فرایند هویتیابی برای فرزندخواندهها بسته با شرایط روحی و روانیای که کودک در آن رشد میکند، تا حدودی متفاوت و در عین حال بسیار مهم است: «کودک وارد خانواده و سیستم جدیدی شده که متفاوت از شرایط قبلی او است. اگر به این موضوعات توجه نشود، کودک حتی در بهترین شرایط هم با ناهنجاریهایی مواجه خواهد شد. بنابراین نیاز است افرادی که قصد فرزندخواندگی دارند، از پیش اطلاعات و دانش خود در این زمینه را افزایش دهند و از بهزیستی بخواهند در کنار آنها قرار بگیرد و مشکلات و چالشهای این کودکان را برای آنها تفسیر کند.
طبیعتا علم و آگاهی والدین جدید کودک در وضعیت آینده و حتی یادآوری گذشته کودک تأثیر زیادی خواهد داشت و هویت این کودک به درستی شکل خواهد گرفت». این روانشناس به موضوع قیدشدن عنوان فرزندخواندگی کودک در قسمت شناسنامه هم اشاره میکند: «گرچه این موضوع ممکن است چالشهایی را برای کودک به وجود بیاورد اما از سویی منجر به این میشود که کودک از ابتدا متوجه شرایط خود باشد، آن را بپذیرد و اعتمادبهنفس کافی را داشته باشد و در بزرگسالی دچار هویت دوگانه نشود. ضمن اینکه وقتی این نوجوان به 18سالگی رسید، میتواند درخواست شناسنامه جدید با نام والدین قبلی خود یا نام دلخواه خود کند. اینکه به کودک این انتخاب داده میشود تا هویت واقعی خود را در بزرگسالی انتخاب کند، موضوع بسیار مهمی است».
تأکید او بر این است که دادن آگاهی به کودک و خانواده جدید او مهمترین رکن در هویتیابی فرزندخواندههاست: «من موافق اطلاع کودک از شرایط او هستم و فکر میکنم بسیار بهتر از این است که او با هویتی دروغین بزرگ شود و در بزرگسالی با بحرانهایی مواجه شود که در کودکی راحتتر قابل درک و هضم بود».
البته این روانشناس میگوید منکر این نیست که درج فرزندخواندگی در شناسنامه تبعاتی هم در کودکی برای فرد خواهد داشت؛ «این کودکان در کل با آسیبهایی مواجه هستند؛ آنها یا از سوی والدین واقعی خود طرد شدهاند یا بحرانها و آسیبهایی را از سر گذراندهاند. بنابراین موضوع هویتیابی این کودکان را نباید تنها به صرف ذکر این موضوع در شناسنامه یا ننوشتن آن تقلیل داد؛ چراکه موضوع فراتر از آن است. به هر حال این کودکان چالشهای روانشناختی متفاوتی دارند و باید کمک کرد تا رابطه صمیمانه درستی میان آنها و والدین جدیدشان شکل بگیرد. کودک اگر به شرایطش آگاه باشد و صمیمیت و احترام لازم را از والدین خود دریافت کند، این موضوع در بزرگسالی چالشهای کمتری را برای او به وجود خواهد آورد. ضمن اینکه حق طبیعی هر کودک است که در شرایط سالمی رشد کند».
حقیری میگوید: «اگر شرایط جدید زندگی کودک در فرزندخواندگی با آگاهی درستی شکل بگیرد و ساختار خانوادگی درستی برای کودک به وجود بیاید، طبیعتا کودک پذیرش بسیار بهتری نسبت به شرایط جدید خود خواهد داشت».
کودک را دوباره طرد نکنیم
او توضیح میدهد که از سوی دیگر این کودکان با احساساتی ازجمله احساس تعلقنداشتن یا زیر دین دیگران بودن همراهاند و حس خوبی در این زمینه ندارند. آنها احساس طردشدگی، غم و اندوه، ناکافیبودن و عزت نفس آسیبدیده دارند. گاهی حتی احساس گناه کرده و فکر میکنند چرا باید در خانوادهای بهجز خانواده واقعی خود قرار داشته باشند. آنها حتی ممکن است در مواردی احساس ترس و طردشدگی از پدرخوانده و مادرخوانده خود داشته باشند. طبیعتا اگر این کودکان با این ترسها و احساس طردشدگی وارد دنیای بزرگسالی شوند، چالشهای بیشتری را سپری خواهند کرد. حتی در روابط بزرگسالی نیز ترس طردشدن و از دست دادن آنها را رها نخواهد کرد و ممکن است نسبت به همسنوسالان خود اعتمادبهنفس و عزت نفس پایینتری داشته باشد. اما اگر مشاور و روانشناسی از کودکی در کنار خانواده جدید کودک و خود او حضور داشته باشد و شرایط را برای او تشریح کند، کودک با سلامت بیشتری دوران کودکی را سپری کرده و وارد بزرگسالی میشود.
او به موضوع خانواده موقت برای کودکان هم اشاره میکند و معتقد است جداشدن کودک از این خانواده علاوه بر اینکه بحران دریافت شناسنامه را تا زمان تعیین و تکلیف نهایی برای او به دنبال خواهد داشت، میتواند آسیبهای تازهای نیز برای کودک به وجود بیاورد. بنابراین توصیهای جدی دارد: «باید خانوادهها پیش از فرزندخواندگی از شرایط روانی این کودکان اطلاعات کاملی داشته باشند و با بحرانهای پیشروی آنها آشنا شوند. این کودکان حتی ممکن است بیماریها و مشکلات روانشناختی داشته باشند. بنابراین خانوادهها باید با علم به این مشکلات، فرزندخواندگی را بپذیرند و مثلا بعد از اینکه متوجه شدند کودک بیشفعال است، نخواهند او را به بهزیستی بازگردانند. در این صورت آسیب جدید به کودک وارد خواهد شد. باید روی نگرش متقاضیان فرزندخواندگی کار کرد».
او ادامه میدهد: «این کودکان یک بار آسیبهای مختلفی مثل طردشدگی را تجربه کردهاند و مشکلاتی در این زمینه دارند، بنابراین کسی اجازه ندارد لطمات و صدمات دوبارهای به آنها وارد کند و زخم دیگری به زخم کهنه کودک اضافه کند. متقاضیان فرزندخواندگی باید بدانند که در این مسیر سختیها و ناملایمتهایی را پیشرو دارند و باید با بردباری زیاد مشکلات موجود را حل کنند. کودک اسباببازی نیست و پای کرامت و عزت نفس کودک مطرح است. بنابراین بازگرداندن کودکان از خانوادههای موقت میتواند آسیبی جدی به آنها وارد کند. بههرحال نمیشود نسخهای کلی برای فرزندخواندگی در نظر گرفت. در این شرایط هم رؤیای پدر و مادر شدن برای عدهای و هم رؤیای در خانواده بودن برای کودکان محقق میشود. فرزندخواندگی شانس دوبارهای هم برای خانوادهها و هم برای کودکان بدسرپرست و بیسرپرست خواهد بود. البته درعینحال ممکن است مشکلاتی هم در زمینه رشد و تکامل، خلقوخو و ژنتیک وجود داشته باشد که همه اینها با آگاهی و صبوری قابل حل خواهند بود».