جستجو

چرا کسی یقه سازمان بهزیستی را نمی‌گیرد؟

چرا کسی یقه سازمان بهزیستی را نمی‌گیرد؟

این مطلب تهیه و تنظیم شده توسط روابط عمومی بنیاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی می‌باشد.

پژوهشگر دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید: اتفاقاتی که در مراکز نگهداری بهزیستی در حال رخ‌دادن است چند سالی است تکرار می‌شود، باید پرسید چه کسی این کودک‌آزارها را تأیید می‌کند؟ باید یقه او را هم گرفت.

به گزارش روابط عمومی بنیاد به نقل از خبرگزاری فارس، در دو سال گذشته با برخی از نمونه‌های ضرب و شتم در مراکز نگهداری افراد دارای معلولیت، مرکز کودکان، سالمند آزاری و… روبرو بوده‌ایم، برخی‌ها از آن‌ تصاویر هم به‌رغم انتشار گسترده در فضای مجازی اما زننده و دور از آنچه است که در دستورالعمل‌های سازمان بهزیستی به آن اشاره شده است، اخیراً هم شاهد نمونه‌ای از کودک‌آزاری و ضرب و شتم در مراکز نگهداری از کودکان کار در مرکز ماهدشت (استان البرز) بودیم، اقدامی شنیع که با واکنش بسیاری از سوی افکار عمومی و رسانه‌های کشور روبرو بود.

بااین‌حال در تمامی این اتفاقات قوه قضاییه متخلفان را احضار و در برخی پرونده‌ها منجر به صدور رأی محکومیت شده است، اما آنچه به طور محرز در چنین رخدادهای تلخ و ناگوار به طور وضوح دیده شده نقش سازمان بهزیستی به‌عنوان ناظر است، سؤال این است که آیا برخوردها و نظارت‌های سازمان بهزیستی توانسته منجر به توقف چنین رفتارهای ناهنجاری در مراکز نگهداری تحت پوشش این سازمان شود؟ برای پاسخ به چنین پرسشی، خبرگزاری فارس میزگردی را با حضور کارشناسان و متولیان امر نگهداری مددجویان در مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی برگزار کرده است. متن این میزگرد را می‌توانید در ادامه بخوانید:

کودکانی که اشتباهی می‌آیند!

یوسف اصلانی، مدیرعامل مجتمع خیریه بهشت امام رضا (ع): قریب به 23 سال است که در مراکز شبه‌خانواده فعالیت می‌کنم، بچه‌های بسیاری را بزرگ کرده‌ام، ازدواج کرده‌اند و از نو دوباره برخی دیگر را تحویل گرفته‌ام، در زندگی هم ممکن است اتفاقاتی رخ دهد، در چنین مراکزی زندگی جریان دارد، آتش‌سوزی، اعتیاد، بیماری و حتی درگیری. در مراکز شبه‌خانواده بچه‌هایی را از سنین مختلف نگهداری می‌کنند و با دستورالعمل‌های سازمان بهزیستی که خود به آن‌ها عمل نمی‌کند.

زیبایی مراکز شبه‌خانواده به این است که یوسف اصلانی ۲۰ فرزند را در این مراکز نگهداری کند و این‌ها بزرگ و از چرخه نگهداری در مراکز خارج شوند و سپس بتوانند در جامعه برای خود زندگی کنند. اما شما می‌بینید که ۲۰ فرزند ما در این مراکز داریم و ۴ سال به طور فرض آن‌ها را نگهداری می‌کنیم اما در میانه راه یک فرزند ۱۰ساله از مرکز دیگر وارد خانه و حریم این کودکان می‌شود، کجای حریم خانواده‌ها این‌طور است که یک کودکی از خیابان وارد حریم دیگر کودکان شود و بخواهد با آن‌ها زندگی جدیدی را تجربه کند؟

چرا کودکان را در مراکز نگهداری ضرب و شتم می‌کنند؟

حقیقت آن است که در مراکز شبه‌خانواده کار تربیتی دیگر صورت نمی‌گیرد اصلاً کار تربیتی نیست، صرف نگهداری است حالا چرا زد و خورد‌ها صورت می‌گیرد؟ یکی از این دلیل‌ها آن است که شاید برخی از افرادی را استخدام می‌کنند که دچار مشکلاتی هستند، کودک آزارند، مردم آزارند و یا بیماری روانی دارند، این‌ها تنها یک دلیل است و هزاران دلیل دیگر دارد که چرا در مراکز نگهداری کودکان آزار صورت می‌گیرد؟

به‌ازای نگهداری هر کودک در سازمان بهزیستی باید یک مربی استخدام شود، هر ۵۴ نفر یک مربی داشته باشند اما امروز در هر مرکزی که ۲۰ کودک در آن زندگی می‌کنند تنها یک یا دو مربی فعالیت می‌کند. من حاضرم به شما می‌گویم که مراکز را می‌توانم نشان دهم که بیشتر از این نیست، همین باعث می‌شود که مربی‌ها کم می‌آورند، بچه‌هایی در مراکز حضور پیدا می‌کنند که در کف خیابان هستند، بچه کودک کار شما با یک سطل زباله چله زمستان با آن‌قدر برف تا کمر زیر پل زنده می‌ماند و چاقویی روی کمر خود دارد، همین بچه را جمع‌آوری می‌کنند و به مراکز شبه‌خانواده تحویل می‌دهند، بچه افغانستانی را تحویل ما می‌دهند، این بچه‌ها اغلب دیگران را آزار و اذیت می‌کنند، حرف‌شنوایی ندارد و این‌ها همه دلیل است.

به دلایلی چون عدم استخدام نیرو یا کارشناس ماهر یا به دلیل نداشتن پول برای پرداخت حقوق و هزینه‌های سنگین، سازمان بهزیستی مرکز را واگذار می‌کند و می‌گوید مرکز من را با ۱۰۰ بچه اداره کن و ماهانه ۴۰۰ میلیون تومان هم باید اجاره‌بها پرداخت کنی، اگر پرداخت هم نکنی سازمان بازرسی کشور را وارد میدان می‌کند و من را تحت تعقیب قرار می‌دهد که بدهکار هستی.

بها به فیلم‌های آبکی!

هزینه‌های بسیار سنگینی وجود دارد و مشارکت بسیار کم است، مرکزی که مجبور است صبحانه و ناهار کودکان را بدهد و همه چیز دست‌به‌دست هم می‌دهد و اتفاقاتی مانند کودک‌آزاری رخ می‌دهد و یک دلیل آن می‌تواند نیروی بدذات بیمار اعصاب و روان کودک‌آزار باشد، به نظرم بنده دلایل زیادی دارد و آن کسی که در ماجرای مرکز ماهدشت(کودک‌آزاری) فیلم گرفته است چرا فیلم را گرفته و پخش کرده، چرا فیلم را به مسئول ذی‌ربط تحویل نداده است؟ درباره این باید بحث کرد.

مدتی است که در کشور برای احتمالاً بزرگ‌شدن و یا سوءاستفاده قراردادن، عزیزان سلبریتی و معروف کشور به دنبال چنین مسائلی هستند که فیلم بگیرند و اشک چند نفر را هم در بیاورند و علیه مملکت و نظام استفاده کنند، فقط سوءاستفاده است و کسی دلش به حال آن کودک نمی‌سوزد، باید پرسید مگر می‌دانید علت زدن کودک چه بوده، باید تحقیق کرد و اگر مقصر بود با او برخورد جدی می‌شود.

متأسفانه سیستم نظارتی ما هم به چنین افرادی بها می‌دهد و فوری تصمیماتی می‌گیرد که گاهی بی‌عدالتی می‌شود.

رضایی، دبیر کارگروه علمی عملیاتی کودکان کار و خیابان شورای اجتماعی کشور با او پرسش را این گونه آغاز کردیم، آیا سازمان بهزیستی به شکایات رسیدگی کرده و یا به سوت‌زنی‌ها بها داده است تا فردی که شاهد آزار در مرکز نگهداری است بتواند به این سازمان اتکا کند؟

یک تک علل برای کودک‌آزاری‌ها و معلول آزاری‌ها وجود ندارد، ممکن است یک علت شاخص وجود داشته باشد اما چندین علت وجود دارد، بخشی که به نظرم مغفول مانده اتباع بودن کودکی است که مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، آن هم اتباع مهاجر غیرقانونی.

ذره‌بین روی مهاجرین غیرقانونی

جمهوری اسلامی همواره با آغوش باز پذیرای هم نوع خود بوده است، اما وقتی کسی به‌صورت غیرقانونی وارد کشور می‌شود، با او برخورد و بازگردانده می‌شود به مرز، نیاز است که قوانین را تکمیل و برخورد جدی هم کنیم چرا که بسیار اقدامات بزهکارانه از همین برخوردنکردن ها است.

در مرکز ماهدشت به‌هیچ‌وجه ضرب و شتمی رخ نداده است، آن روایتی که مستدل است این است که آن فرد با چاقو دیگران را تهدید می‌کرده و فرد مذکور چاقو را از کودک گرفته است. در خصوص اگر نیت خیرخواهانه باشد نحوه پیگیری به‌گونه‌ای دیگر است.

لزوم نظارت بهزیستی بر دوربین‌های مراکز نگهداری کودکان

بهزیستی دو نوع مراکز روزانه و شبانه دارد که در کشور عدد این‌ها به 60 مرکز می‌رسد، بهزیستی در سه ساحت وظیفه خود را به نسبت به مراکز اجرا می‌کند، در ساحت حمایت، هدایت و نظارت فعال است و کارگروه کودکان کار و خیابان وزارت کشور مخالف این است که در اختیار بخش خصوصی باشد چرا که بعضی از کودکان بزهکار هستند، خانواده‌ها می‌آیند و می‌خواهند کودکان را به بیرون ببرند و یا حتی ضرب و شتم دارند؛ به این خاطر بخش خصوصی توان مقابله و اداره چنین چالش‌هایی را ندارد و اگر آن قدرت را در بخش محافظت کودکان نداشته باشد با مشکل روبرو می‌شود.

نگهداری کودک اتباع و ایرانی کنار هم اشتباه است، ما نباید دو فرهنگ متفاوت را کنار هم قرار دهیم، این موجب اصطکاک می‌شود به‌ویژه امروز که غالباً کودکان کار در کشور اتباع هستند و آن هم از اتباع غیرمجاز که نمی‌توان آن‌ها را رد مرز کرد.

ما قائل هستیم که آیین‌نامه بسیار جدی برای تعیین تکلیف اتباع غیرمجاز و کودکانشان با همکاری بهزیستی و سازمان ملی مهاجرت تدوین شود. یک مشکل اساسی رسوب کودکان کار در مراکز است و برخی از آنها ماندنی شده‌اند چرا که تعیین تکلیف نشده‌اند.

ما می‌گوییم اتباع غیرمجاز از کشور باید خارج شوند و این سیاست‌گذاری کشور است.

ما نافی زحمات دوستان در بهزیستی نیستیم اما این تلاش‌ها کافی و مناسب نیست، اما باید پرسید وقتی شما حقوق پایین به مددکار پرداخت می‌کنید او هم به لحاظ روانی شرایط مناسبی نیست.

در باب نظارت‌ها در مراکز نگهداری باید دوربین‌ها به سازمان بهزیستی یا مراکز استانی وصل شود که زیرساخت آن متأسفانه وجود ندارد. نظر کارشناسی این است که مراکز در دست دولت باشند نه در بخش خصوصی.

ضعف مهارت آموزی در مراکز نگهداری کودکان کار

از طرفی هم ما خلأ وجود برنامه‌های تربیتی اخلاقی و مهارت‌های زندگی را داریم،  در این مراکز نگهداری یا شبه‌خانواده، مسائل تربیتی اخلاقی کمتر دیده شده است و این یک حلقه مفقوده است. مهارت‌آموزی شغلی هم مهم است، اگر این کودک در آینده شغل نداشته باشد در آینده نزدیک به سراغ مشاغل پرخطر و آسیب‌زا  می‌رود.

کاری که ما در کارگروه کودکان کار وزارت کار اجرایی کرده‌ایم تفاهم‌نامه‌ای با فنی و حرفه‌ای عقدکرده‌ایم که 3 هزار کودک آموزش را قبول کرده‌اند و بودجه را داده‌ایم تا خود کودکان و خانواده آنها دوره‌های مهارت‌آموزی را ببیند.

یوسف اصلانی: مددکاران ما می‌گویند به این نقطه رسیده‌اند که هیچ جایگاه حقوقی ندارند و سازمان به آن‌ها کمک نمی‌کند، بچه‌ای بزرگ شده است و می‌گویند ترخیص کنید،  سازمان بهزیستی خانه‌ای برایش اجاره می‌کند اما آن نوجوان پول را به صاحب‌خانه می‌دهد و لوازم خانه را می‌فروشد و موتوری را خریداری می‌کند، تتو می‌زند و پول‌هایش را خرج می‌کند، پس از مدتی هم می‌آید و می‌گوید من پول ندارم، حال اگر با آن کودک برخوردی شود می‌گویند آن کودک را شما چرا زدید؟ هیچ قانونی هم برای محافظت مددکاران در کشور وجود ندارد.

اتباع غیرمجاز باید خارج شوند

رضایی: بهزیستی دو نوع مراکز روزانه و شبانه دارد که در کشور عدد اینها به 60 مرکز می‌رسد، بهزیستی در سه ساحت وظیفه خود را به نسبت به مراکز اجرا می‌کند، در ساحت حمایت، هدایت و نظارت فعال است و کارگروه کودکان کار و خیابان وزارت کشور مخالف این است که در اختیار بخش خصوصی باشد چرا که بعضی از کودکان بزهکار هستند، خانواده‌ها می‌آیند و می‌خواهند کودکان را به بیرون ببرند و یا حتی ضرب و شتم دارند؛ به این خاطر بخش خصوصی توان مقابله و اداره چنین چالش‌هایی را ندارد و اگر آن قدرت را در بخش محافظت کودکان نداشته باشد با مشکل روبرو می‌شود.

نگهداری کودک اتباع و ایرانی کنار هم اشتباه است، ما نباید دو فرهنگ متفاوت را کنار هم قرار دهیم، این موجب اصطکاک می‌شود به‌ویژه امروز که غالباً کودکان کار در کشور اتباع هستند و آن هم از اتباع غیرمجاز که نمی‌توان آن‌ها را رد مرز کرد.

ما قائل هستیم که آیین‌نامه بسیار جدی برای تعیین تکلیف اتباع غیرمجاز و کودکانشان با همکاری بهزیستی و سازمان ملی مهاجرت تدوین شود. یک مشکل اساسی رسوب کودکان کار در مراکز است و برخی از آنها ماندنی شده‌اند چرا که تعیین تکلیف نشده‌اند.

ما می‌گوییم اتباع غیرمجاز از کشور باید خارج شوند و این سیاست‌گذاری کشور است.

مسئله بسیار مهم این است که در باب نظارت‌ها در مراکز نگهداری باید دوربین‌ها به سازمان بهزیستی یا مراکز استانی وصل شود که زیرساخت آن متأسفانه وجود ندارد. نظر کارشناسی این است که مراکز در دست دولت باشند نه در بخش خصوصی.

سهیل معینی، مدیرعامل شبکه تشکل‌های نابینایان و کم‌بینایان کشور: پرسش من این است که آیا بروز چنین اتفاقاتی مانند ماهدشت نشانه این است که مشکلی در سیستم وجود دارد واقعیت آن است که نه نمی‌تواند باشد، چه زمانی می‌تواند آسیب باشد پاسخ این است که وقتی ما به‌صورت سیستم تکرار ببینیم بروز حادثه به‌صورت تکرار باشد.

از طرفی هم ما خلأ وجود برنامه‌های تربیتی اخلاقی و مهارت‌های زندگی را داریم،  در این مراکز نگهداری یا شبه‌خانواده، مسائل تربیتی اخلاقی کمتر دیده شده است و این یک حلقه مفقوده است. مهارت‌آموزی شغلی هم مهم است، اگر این کودک در آینده شغل نداشته باشد در آینده نزدیک به سراغ مشاغل پرخطر و آسیب‌زا  می‌رود.

کاری که ما در کارگروه کودکان کار وزارت کار اجرایی کرده‌ایم تفاهم‌نامه ای با فنی و حرفه‌ای عقدکرده ایم که 3 هزار کودک آموزش را قبول کرده‌اند و بودجه را داده‌ایم تا خود کودکان و خانواده آنها دوره‌های مهارت‌آموزی را ببیند.

در برخی خانواده‌ها می‌بینید که به دلیل تربیت نادرست کودک در ساختار خانواده ممکن است مشکلاتی برای خانواده به وجود بیاورد.آیا این به آن معناست که ما خانواده را ساقط کنیم و بگوییم تو صلاحیت این را نداری که کودک را تربیت کنی، این‌طور نیست اما اگر یک قضیه‌ای به‌صورت زنجیره‌ای تکرار شود آن موقع باید سیستم فکری به حال این خانواده کند و به این فکر باشد که آسیب آن خانواده یا مجموعه از کجاست و برای حل آن چاره‌اندیشی کند.

واقعیت قضیه آن است که مشکل اساسی ما این است که آسیب‌های خارج از خانواده ما در کشور در حال افزایش است این می‌تواند منشأ آسیب کودک کار یا بروز آسیب در مدیریت خانواده مانند زنان بدسرپرست یا بی‌سرپرست باشد و یا هر موضوع دیگری اما یک چیز واضح را بگویم وقتی که فرد به‌سختی می‌تواند هزینه‌های زندگی خود را تأمین کند معنایش آن است که بستر آسیب درحال‌توسعه است به دنبال همین تمام زنگ‌های خطر سیستم‌های حمایت اجتماعی ما به باید به صدا در بیاید این در حالی است ما کمتر می‌توانیم به سمت خدمات باکیفیت برویم فقط به دنبال این هستیم که مسائل روز را در حد خودش نگهداری کنیم.

در نتیجه این اقدامات مدیریت ما عقب‌تر می‌ماند از بروز مشکلات و به همین خاطر ما دائماً دچار مشکل و چالش هستیم؛ پس واقعیت کلام آن است که ما در حد سیاست کلان باید به دنبال حل مسئله باشیم.

بحث بر سر دولتی یا خصوصی‌بودن مراکز خدماتی نیست در کشورهای توسعه‌یافته بسیاری از خدمات را مراکز دولتی انجام نمی‌دهند. اما این مسئولیت دولت است و این دو با هم فرق می‌کند دولت انجام ندهد کاری را به معنای این نیست که دولت خلع مسئولیت نظارت را داشته باشد من نباید این دو مسئله را یکی دانست و زمانی که مراکز خصوصی را متولی یک کاری بدانیم نباید ضلع مسئولیت نادیده گرفته شود.

در کشورهای توسعه‌یافته دولت نقش خصوصی را می‌آورد وظیفه خود را به او محول می‌کند اما می‌گوید من ناظر هستم و تمام‌قد از تو حمایت می‌کنم از همین‌جا یک شکافی در کشور ما شروع می‌شود چرا خوب نظارت نمی‌شود این به‌خاطر عدم درست حمایت از مراکز نگهداری در کشور است ما یارانه‌ای را به مراکز می‌دهیم که هیچ آن تناسبی با هزینه‌های آن ندارد و این رو هم خود سازمان بهزیستی می‌دانند حالا باید کجا کوتاه بیاید آن هم در بخش نظارت است.بنابراین در این حالت سیاست کژ دار مریز دنبال می‌شود یعنی در نظارت‌ها ممکن است برخی چیزها دیده نشود.خروجی چنین حالتی مشخص است که چه می‌شود.

ما در سازمان بهزیستی کشور یک دستورالعمل توان‌بخشی نابینایان بزرگسال نداریم، یعنی تنها چیزی که در سازمان بهزیستی است کودک آسیب‌دیده بینایی زیر ۱۴ سال است این باعث شده که ما مراکز توان‌بخشی روزانه برای افراد نابینا در کشور نداشته باشیم و در پاسخ هم بگویند ما دستورالعمل آن را نداریم می‌گوییم بنویسید دستورالعمل را و ۵ سالی است می‌گوییم این دستورالعمل را بنویسید اما در ابتدا می‌گفتند کارشناسان ما در استان این نیاز را اعلام نکرده‌اند یعنی رصد استان‌های شما نابینایان به نیاز توان‌بخشی نیاز ندارند. اگر این‌طور است که باید کارشناس مسئول سازمان بهزیستی را از این سازمان اخراج کرد!

رفتار سازمان بهزیستی نباید این‌گونه باشد که مؤسسات خصوصی را میدان‌دار کند خیرین را به کار گیرد و بگوید بار من دولت را بردارید نه نظارتی باشد و نه حمایتی.

خیلی وقت است که الگو‌های نگهداری سالمندان که همچنان کهریزک یکی از الگو‌های ماست متأسفانه از بین رفته است ما آسایشگاه استانداردی نداریم که یک سالن باشد و ۵۰ تخت در آن قرار داشته باشد سیستم باید به‌گونه‌ای باشد که یک مجتمع وجود داشته باشد و در آن اتاق‌هایی قرار داده شود و هر سالمندی به‌صورت جداگانه زندگی کند مثل زندگی خصوصی حتی می‌گویند اسباب و وسایل خانه او را به آنجا منتقل می‌کنند تا شبیه‌سازی عاطفی بشود. اما خدمات متمرکز به او داده می‌شود مانند غذا ناهار و خدمات درمانی و توان‌بخشی در آن اتاق ه آن فرد سالمند داده می‌شود.

اگر چنین سیستمی در ایران راه‌اندازی شود یا باید فرد سوپر میلیاردر باشد که بتواند مجتمعی را ایجاد کند و در هر اتاقی فرد سالمند را با امکانات و مزایای جداگانه نگهداری کند که در این حالت مسئول آن مجتمع نیازی به یارانه سازمان بهزیستی ندارد اما بحث ما این است که سازمان بهزیستی از چنین افرادی که بخواهند چنین اقداماتی را انجام دهند چه حمایتی می‌کنند؟

یا اصلاً خود دولت است به چنین اقداماتی بزند و مجتمع مجتمع‌های این چنینی بسازد اما اداره آن را به بخش خصوصی متمرکز واگذار کند ما در این زمینه اصلاً سیاست‌گذاری نداریم.

اصلانی: مرکز ما را در الهیه ببینید سازمان بهزیستی آمد و گفتن این را مرکز را به شما واگذار می‌کنم و شما اداره آن را بپذیرید . ۴۰۰ میلیون تومان اجاره آن مرکز را می‌دهم و اگر نتوانم پرداخت کنم ما را به سیستم قضایی معرفی می‌کند من می‌گویم آمده‌ام به‌عنوان کسی که تلاش می‌کنم تا بار روانی جامعه را کاهش بدهم و باری از دوش شما بردارم چرا این چنین با من برخورد می‌کنید؟

چرا آقایان موبایل به دست برای این کارهایشان مجرم به شمار نمی‌آورند، چرا کسی را نمی‌گیریم و نمی‌گوییم به چه مجوزی این فیلم‌ها را پخش می‌کنید، آیا مدرک دارید و آیا می‌دانید چه اتفاقی رخ‌داده، چرا تا ضبط می‌کنید سریعاً برای شبکه‌های آن طرف آبی ارسال می‌کنید. چرا در سایر محورها صحبت نمی‌کنید چرا حوزه اجتماعی را پررنگ می‌کنید. در این حوزه  برخی‌ها زحمات زیادی کشیده‌اند اما برخی دیگر هم سوءاستفاده می‌کنند پس چرا اینها مجرم به شمار نمی‌روند؟

حسام عزت‌آبادی، پژوهشگر ارشد دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی: می‌خواستم بگوییم اتفاقاتی که در مراکز نگهداری سازمان بهزیستی در حال رخ‌دادن است چند سالی است که در حال رخ‌دادن است در بوشهر، در لنگرود، شیراز و… رخ‌داده  است و با این سیستم مداوم این اتفاقات در حال رخ‌دادن است.

مسئله بنده این است به‌محض اینکه خبرهای آزار کودکان در مرکز نگهداری ماهدشت بیرون آمد نگهبان و مدیر مرکز را بازداشت کردند، نکته بنده این است که مربی نقش مهمی در مرکز نگهداری دارد، آن را چه کسی تأیید می‌دهد که در مرکز کار کند، صاحب‌امتیاز او را تعیین و به اداره یا معاونت تخصصی استان معرفی کند و او هم نظر می‌دهد که آیا این مربی یا مسئول فنی می‌تواند در آن مرکز کار کند یا نه در این حالت باید معاونت تخصصی سازمان بهزیستی باید پاسخ بدهد که آیا این فرد صلاحیت داشته است یا نه؟

معینی: وقتی سازمان می‌خواهد تأییدیه‌ای به مربی یا مسئول فنی بدهد، باید روان افراد را هم بررسی کند و آیا اساساً سیستم توانایی این را دارد که بیش از مدارک  بسنجد، اصلاً این طور نیست تست روان‌سنجی برای استخدام در مراکز نگهداری وجود ندارد.

عزت‌آبادی: مربی و مدیر مرکزی که به‌خاطر همین کودک‌آزاری بازداشت شده‌اند همین هزینه را داده‌اند به‌خصوص آن مربی را که در جامعه تبعات کودک‌آزاری را دیده و کسی هم دیگر با او کار پیشنهاد نمی‌دهد.

سؤال من این است که مسئول فنی مگر مسئول تمام اتفاقات یک مرکز نیست چرا در اتفاق کودک‌آزاری در مرکز ماهدشت صحبتی از مدیر مرکز فن مدیر فنی آن مرکز نبود.

بر اساس آیین‌نامه سازمان بهزیستی مسئول فنی موظف است هر اتفاقی را تا ۴۸ ساعت به استان اطلاع بدهد از آنجایی که این اطلاع را نداده است امکان دارد که چنین اتفاقی در آن مرکز مجدداً رخ‌داده باشد.

در اتفاق مرکز ماهدشت سازمان بهزیستی و کارگروه نظارت و صدور مجوزهای این سازمان کجای اتفاق قرار داشتند و حتی بهتر است بگوییم مدیران استانی و این کارگروه‌ها در سطح استان البرز کجای ماجرا قرار داشتند؟ چرا به ما و رسانه‌ها جواب نمی‌دهند؟

اصلانی: مراکز بار هزینه‌ها را می‌کشند و زیر بار فشار می‌روند اما چنین اتفاق‌هایی می‌افتد سازمان بهزیستی ان‌جی‌اوها را کنار می‌گذارد و خودش هم کنار می‌کشد و می‌گذارد همه به این سازمان‌های مردم‌نهاد و مراکز حمله کنند و در نهایت می‌گوید که این مرکز را از آن مدیر پس گرفته‌ایم این یعنی چه شما مجوز را صادر کردید و فردا تعیین صلاحیت کردید نباید این‌گونه باشد.

این مجوز باطل کردن‌ها برای این است که سازمان بهزیستی خود را از افکار عمومی پنهان کند.

وقتی یک مرکز تعطیل می‌شود کودکی که در مرکز زندگی می‌کرد به اردوگاهی  شمال تهران منتقل می‌کنند و از آنجا با مدیران مراکز نگهداری تماس بگیرند و این کودکان را به چندین مرکز منتقل می‌کنند.

باید از سازمان بهزیستی بپرسیم که آیا این کودک گناهی ندارد که او را از این مرکز به آن مرکز می‌برید و هدایت می‌کنید به نظرم سازمان بهزیستی در چنین وقت‌هایی باید فرد را در آن مرکز را حفظ کند مددکار را تغییر بدهد و مدیر مرکز را تغییر بدهد و آن خانه را از آن کودک نگیرد چرا که ۲۰ سال است در آن مرکز زندگی می‌کند و به آنجا عادت کرده است. اغلب کودکانی که در بهزیستی زندگی می‌کنند مدام در آسیب قرار دارند خانواده از دست می‌دهند و جابه‌جا و تغییراتی در زندگی آنها ایجاد می‌شود.

امروز متأسفانه مراکز و مراکز نگهداری تک‌به‌تک در حال انصراف و ترک کار هستند سایر مراکز هم همین‌طور است چرا که سازمان بهزیستی از آنها حمایت نمی‌کند.

حسام عزت‌آبادی: سازمان بهزیستی از تولی گری خود را کنار زده به مسئولیت را گردن مرکز انداخته به گفته اگر تخلف کنید من با شما برخورد می‌کنم و شما را به دستگاه قضا هم معرفی خواهم کرد.

اصلانی: به نظر من این به این دلیل است که مرکز نگهداری هیچ نقشی در اداره سازمان بهزیستی ندارند و باید بگویم هیچ نقشی در انتخاب رؤسای سازمان بهزیستی هم ندارند.

یک روز به‌عنوان روز تشکل‌های مردم‌نهاد در هفته بهزیستی نداریم بالاخره ما داریم تلاش می‌کنیم و خدماتی را به مددجویان و افراد تحت پوشش این سازمان ارائه می‌دهیم.

از بندهای اشاره شده در دستورالعمل سازمان بهزیستی این است که اگر خیریه‌ای منحل شود به هر دلیلی تمام اموال او از سوی سازمان بهزیستی مصادره خواهد شد.

ما بر اساس قانون احکام دائمی  جز 8 بند پ ماده 57 و ماده 26 تنظیم بخشی از مقررات دولت، بهزیستی را متولی امر سلامت اجتماعی دانسته‌ایم گفته اینکه در درباره این ۲ ۱۳ موضوع شما می‌توانید صدور مجوز داشته باشید اگر می‌خواهد کاری بکند برای آن ماده‌ها باید آیین‌نامه‌ای را تنظیم کند و به تصویب هیئت وزیران برسد برای اجرای هر کدام از آنها دستورالعمل بنویسد ما برای این موضوع مصوبه هیئت وزیران را نداریم و سازمان بهزیستی هم به‌صورت دورهمی معاونت‌هایش دستورالعمل‌های بلندبلند مرتبه‌ای را به نفع خودشان می‌نویسد و خودشان تصویب می‌کند و آن را ابلاغ می‌کند یکی باید این را بگوید که چرا دستورالعمل را نوشته‌اید به هیئت وزیران باید بندهای آن را بررسی کند این اشتباه است و درست نمی‌کند و از طرفی هم در مراکز نگهداری کاربردی نیست.

معینی: متأسفانه سازمان بهزیستی در این سال‌ها به دنبال اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی رفته است قانونی که اصلاً مربوط به این سازمان نیست آن مسئله واگذاری بخش‌های خصوصی به بخش‌های دولتی به خصوصی را مطرح می‌کند. در همه دنیا به‌ویژه آمریکا خدمات حمایتی بر عهده دولت است اینکه بهزیستی می‌گوید مادر اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی پیشرو هستیم باید بپرسیم این قانون اصلاً ربطی به این سازمان ندارد.

اصلانی: قریب ۲۸۵۰ مرکز توان‌بخشی در کشور داریم که ۸۰۰ مرکز مربوط به مرکز نگهداری سالمندان است و اگر همین امروز کهریزک بگوید من دیگر نیستم دولت توان این را ندارد که بتواند مراکزی را کنترل و یا اداره بکند.

LinkedIn
Email
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *